اجرای تنتنانی
محمدعلی خرمی مشکانی: سالن نهاد کتابخانه های عمومی شهرستان کاشان در دو هفته گذشته شاهد حضور پرشور خانوادههایی بود که برای تماشای نمایش پنج دری به نویسندگی و کارگردانی ابوالفضل شیشهگر به آن محل آمده بودند.
پنج دری حکایت محدودیت و محبوبیت بود؛ حکایت پادشاهی که محبوبیت دیگران را در اجتماع تاب نمیآورد و هر روز برای کمتر شدن محبوبت غلام سیاهِ دربار، نقشه می کشد، یک روز او را از دایره دربارش اخراج میکند؛ اما اخراج به محبوبیت سیاه میافزاید و یک روز تلاش میکند تا کسب و کار سیاه را تخته کند و او را از کمک و خِیر رساندن به مردم باز دارد؛ اما سیاه دست به هرکاری که می زند، برایش طلا میشود و کار به جایی میرسد که «گزمه» درباره، در بازار شهر اعلام میکند« گدایی برای همه ممنوع است؛ الا پادشاه».
در پنج دری تلاش شده بود به بخشی از مشکلات مدیریتی منطقه کاشان هم پرداخته شود؛ تصمیم شورای شهر برای زیرگذر پس از تخریب بخشی از سازهها و وضعیت ناخوشایند هنرمندانی که گاهی به قول وحیدرضا صادقپور بازیگر نقش «گزمه» با «ممنونیت» روبرو میشوند.
البته کسانی که از قبل درد دل هنرمندان این شهر را شنیده بودند و میدانستند در مدت زمان اجرای پنج دری، کلیبپ طنز یکی از طنزپردازان کاشانی از فضای مجازی حذف شده، می توانستند معنای این دیالوگ را بهتر درک کنند که « ما کیف می کنیم که هنرمندان را افسرده ببنیم».
بیان واقعیتهای تلخ، بازی هنرمندانه و دیالوگهای عامه فهم، در کنار لهجه شیرین کاشانی سبب شده بود که همه اقشار و سنینی که در سالن بودند از دیدن پنج دری لذت ببرند؛ پدر، فرزند و مادر در کنار هم می خندیدند و هرکدام از بخشی از کار لذت می بردند و جالب تر آنکه پیام اخلاقی متناسب با سن و سال خود را دریافت می کردند، این انتقال پیام به شیوه کارهای کلیشهای رایج، در ذوق زننده نبود، بلکه به شیوهای هنرمندانه و غیرمستقیم در ذهن و دل بیننده کاشته میشد.
در پنج دری، تماشاگر از اول با بازیگران همراه میشد و در کنار آنها قرار میگرفت و خود را بخشی از اجرا میدانست. این حس آنقدر قوی بود که وقتی در روز حضور ما برق سالن رفت تماشاگران گمان کردند که در این قسمت، برای همراهی با بازیگران باید چراغ موبایلها را روشن کنند و برخی هم با این شک روبرو شدند که عمدا برق روی صحنه قطع شده یا واقعا این هم بخشی از نقش ماست.
حکایت پنج دری حکایت همان حلوای تن تنانی بود. آنانی که در این فرصت به سالن نهاد کتابخانهها رفتند و آن را دیدند لذت هنرنمایی هنرمندان کاشانی را دانستند.