انقلاب اخلاقی یا اخلاق انقلابی *

صادق صدقگو: این روزها که به پیشواز سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی می‌رویم، دستاوردهای بسیاری به‌صورت آمار و نمودار ارائه می‌شود که نشان‌دهنده توسعه و پیشرفت کشور در حوزه‌های مختلف طی 40 سال گذشته است. مستنداتی که بیان‌کننده آن است که از آبادانی روستاها و مناطق محروم تا پیشرفت و سازندگی در عرصه صنعت و کشاورزی، از افزایش تولید داخلی تا توسعه فناوری‌های نوین و… افتخاراتی است که در پرتو نظام جمهوری‌اسلامی به‌ دست آمده است. افزایش «اندازه و متراژ راه و جاده، تعداد سد و مدرسه و کارخانه، میزان خطوط تلفن و آب و گاز و برق، مقدار واکسن و قیر و آسفالت» قطعاً مؤید ارتقای سطح زندگی مردم و بالا رفتن میزان رفاه عمومی در کشور است. اما همه ماجرا، اینها نیست! که اگر بود فردای رفتن محمدرضا پهلوی، مردم شادی نمی‌کردند.
آنچه تاکنون اعلام شده یا می‌شود، پیشرفت کشور در شاخصه‌های کمی و محسوس است اما از رشد شاخص‌های کیفی و ناملموس که هویت اصلی نظام، جامعه و مردم ما را شکل می‌دهد، تاکنون کمتر سخن به میان آمده است. شاخص‌هایی که می‌تواند در تکامل فرهنگی و تحول فکری و عقیدتی جامعه نقش مؤثری داشته باشد.
اتفاقات روزمره و بررسی کنش و واکنش‌های بخش قابل‌توجهی از مردم، نشان‌دهنده وجود حلقه مفقوده‌ای در لایه‌های پنهان جامعه است که باعث بروز حجمی غیرقابل‌باور از رفتارهای عصبی، تهاجمی و هیجانی کنترل‌نشده در فضای عمومی شده است. از درگیری‌های کلامی تا تهمت، از دروغ‌گویی تا تخریب، از بی‌تعهدی تا بی‌تفاوتی، همه برونداد روحیاتی است که نشان می‌دهد بیشتر باید به اصول اخلاقی‌ جامعه توجه داشته باشیم. با بازگشت به متون سخنرانی‌ها و مستندات باقی‌مانده از دوران مبارزه یا اوایل پیروزی انقلاب و بررسی میزان تحقق دغدغه‌ها، اهداف و آرمان‌های انقلاب‌اسلامی (در مقایسه با شرایط کنونی کشور) این معضل قابل‌شناسایی و چاره‌اندیشی است. در این راستا، مطالعه سخنرانی‌های چهره‌های شاخص نهضت می‌تواند آرمان‌ها و اهداف جنبشی مردمی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی ایران شد را شناسایی کرد و سپس با اوضاع کنونی جامعه مطابقت داد.

شرافت‌های اخلاقی در اندیشه شهید‌بهشتی
سخنان شهید آیت‌الله دکتر بهشتی (به‌عنوان یکی از افراد مؤثر در حلقه اول یاران نهضت و از تئوریسین‌های اصلی انقلاب اسلامی) را می‌توان به‌عنوان مبنا و محور فکری انقلابیون دانست و اهداف و آرمان‌های آنان را در مشی فکری وی متبلور دید. از این رو، سیره عملی و نظری او قابلیت آن را دارد تا به مثابه مانیفستی از اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران تلقی شود.
آن گونه که از موضع‌گیری‌ها و سخنان شهید بهشتی برمی‌آید، او اسلام را بیش و پیش از آنکه دین سیاست و به تعبیری بهتر و کاملتر، دینی برای دستیابی به قدرت (برای اجرای احکام الهی و رسیدن به رضای خدا) بداند، اسلام را دین بر پا داشتن «شرافت‌های اخلاقی» و اخلاق را بنیان مسلمانی می‌داند. (1)
شهید بهشتی «بد اخلاقی» به هر نحو و به هر بهانه‌ای، با هر تفسیر و انگیزه‌ای را ممنوع می‌داند تا ثابت کند آخرین مسلمان جهان، حضرت محمد مصطفی(ص) نبوده است. او رهروان علی(ع) را آزادگانی می‌داند که هرگز حقیقت، انصاف و صداقت را در مسلخ مصلحت ذبح نمی‌کنند و از این‌رو «اخلاص و صداقت» را نیز شرط لازم حضور در عرصه‌های مدیریتی و صحنه‌های اجتماعی و سیاسی می‌داند.
بهشتی در یکی از سخنرانی‌هایش در این زمینه می‌گوید: «اولین موضع در رابطه با انقلاب اسلامی، به‌عنوان پایه اصلی، صداقت و صراحت است که اساسی‌ترین موضع اجتماعی و روابط اجتماعی ما باید باشد.» وی معتقد بود «هر احساسی که در دل داریم و هر اندیشه‌ای که در مغز داریم، بدون رودربایستی برای هم بگوییم و بعد موضع روشن و مناسبی را انتخاب کنیم. معلوم شود هر فرد و گروه در چه موضعی حرکت می‌کند و تکلیف مردم در برابر هم و تکلیف کل جامعه ما در برابر دیگران، روشن باشد.» (2)
دکتر بهشتی از این منظر «تلخی ناشی از برخورد صادقانه» را بر «شیرینی کاذب منافقانه و مجامله‌آمیز» ترجیح می‌دهد(3) و بر این باور بود که «مسلمانی بیش از هر چیز، در راستی و درستی، صدق و امانت، صراحت، در مبارزه و جهاد و فداکاری و انفاق، درعبادت و نماز و روزه و حج و در تعهد اجتماعی و امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر متجلی می‌شود. بنابراین دروغ تاکتیکی گفتن، تهمت‌زدن برای اینکه رقیبان را از میدان به‌ در کنیم، شایعه‌سازی و دروغ‌پردازی جزو تاکتیک‌های مسلمانان علوی نیست! شما آیا سراغ دارید که علی(ع) حتی به معاویه هم دروغ گفته و به او تهمت زده باشد؟ نه! زیرا که علی مرد راستی و درستی است.» (4)


این مشی فکری و عقیدتی در خاطرات نقل شده از سیره عملی او نیز مشاهده می‌شود:
«گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است.» (بهشتی) آشفته شده ‌بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.
(گفتند:) الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای ١۵خرداد رو بالا می‌گیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم می‌چسبه! بهشتی بدون تعلل گفت: با دروغ می‌خواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد می‌کنه نه دروغ!
(فردی) با بی‌ادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان این‌طور حرف بزنی. هول شدند و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیرمسلمان را هم نباید با بی‌ادبی مورد انتقاد قرار بدیم.

همه نشسته بودند پای تلویزیون. رئیس جمهوری (بنی صدر) داشت سخنرانی می‌کرد. بد می‌گفت از بهشتی. هر چه دوست داشت گفت. یکی پای تلویزیون متلکی به بنی‌صدر پراند. بهشتی عصبانی شد، گفت: حق ندارید این‌طور حرف بزنید. مسلمان است.»(5)
بهشتی با وجود اینکه در دوران حیاتش، بارها با تیرهای زهرآگینِ توهین، تهمت و دروغ، ترور شده بود اما با گفتار و کردارش ثابت کرد که حتی برای پیشبرد اهداف جریان انقلاب یا حفظ اسلام، بی‌اخلاقی جایز نیست. او بر این مبنا چهره‌ای از «مسلمان حقیقی» را ترسیم کرد و آنگاه توانست اسلام را به‌عنوان کاملترین و بهترین دین به همگان معرفی کند(6) و از این افق، «انقلابی‌گری» را نوعی دگرگونی در فکرها و عقیده‌ها و نه صرفاً انقلابِ سیاسی می‌دانست.

لزوم انقلاب در بینش اخلاقی ما
مرحوم دکتر علی شریعتی نیز انقلابی شدن را مستلزم یک انقلابِ ذهنی یا انقلابِ در بینش و شیوه‌ تفکر می‌داند(7) و شهید دکتر مصطفی چمران هم در ترجمه آزادش از آیه یازدهم سوره رعد بر این باور است که «بدون یک انقلاب عمیق فکری هیچ تحولی در جامعه امکان پذیر نخواهد بود.»(8)
این نگرش، «مسلمان انقلابی» را شناگری می‌داند که دائماً فنون غواصی خود را در اقیانوس مواج هستی تکمیل می‌‌کند و تنها با سلوک و رفتارش می‌تواند ناجی خویش یا دیگران باشد. متصف شدن به صفت انقلابی‌گری یا عنوان مسلمانی به مثابه سوار شدن بر کشتی نجات نیست و بدون بهره‌گیری عملی از آرمان‌های عقیدتی و آموزه‌های فرهنگی، رسیدن به ساحل نجات یا همان رشد و تعالی محقق نخواهد شد. سید جمال‌الدین اسدآبادی نیز بر این اساس، نظریه معروف «غرب اسلامی و شرق مسلمان» را مطرح می‌کند: «به غرب رفتم، اسلام را دیدم ولی مسلمان ندیدم. به شرق برگشتم، اسلام ندیدم اما مسلمان دیدم.»
بر اساس این نوع خط‌ مشی‌گذاری، «فرهنگ» به‌عنوان محور توسعه پایدار در جوامع بشری محسوب می‌شود و کمرنگ شدن «اخلاق» در هر جامعه‌ای (ولو غیر اسلامی)، به مثابه غرق شدن در اقیانوسی عمیق است. غرق شدنی که در آن دانشگاهی و حوزوی، کارمند و کاسب، دانشجو و دانش‌آموز و… برای پیروز شدن بر دیگری، ابایی از تهمت ندارند و برای دفاع از خود، دروغ می‌گویند و برای تفریح، دیگران را مسخره می‌کنند.
رشد شاخص‌های کیفی در جامعه ما در مقایسه با پیشرفت و توسعه کمی، اوضاع نامساعدی دارد و این موضوع، رشد ناموزون و نامتقارنی برای جامعه ایرانی به ارمغان آورده است. «اخلاق» و «فرهنگ» از موانع اصلی در ایجاد تباهی یا تبهکاری در جوامع بشری و از عوامل مؤثر در مقابله با ظهور بی‌قانونی و بی‌عدالتی است. معضلاتی که در صورت عدم نظارت و کنترل، امکان بروز فساد و انحراف را در جامعه تقویت و درنهایت زوال و انحطاط را تضمین می‌کند. عدم توجه به «هنجارهای فرهنگی» یا «ترویج آموزه‌های اخلاقی» (در کنار توسعه سیاسی، علمی و اقتصادی و صنعتی) فرآیند توسعه کشور را نامتوازن کرده است.
در این سال‌ها، به «اخلاق انقلابی» و تشریح، تفسیر و آموزش مؤلفه‌های آن پرداخته‌ایم و از «انقلاب اخلاقی» غافل شده‌ایم و به جای ترویج کاراکتر «مسلمان انقلابی» از دیدگاه بهشتی‌ها، شریعتی‌ها و چمران‌ها، «مسلمان مبارز» را از چشم‌انداز دیگران تبلیغ کرده‌ایم؛ مبارزی که تنها به اسلام اعتقاد دارد و برای رسیدن به هر هدفی (مقدس یا غیرمقدس) بهره‌گیری از هر وسیله‌ای را توجیه کرده و مجاز می‌داند.
ما نه تنها از برخی اندیشه‌های اصیل انقلاب اسلامی فاصله گرفته‌ایم که بعضاً، برخی اصول آن را فراموش کرده‌ایم! آن گونه که باید و شاید برای اکمال و اتمام «شرافت‌های اخلاقی» و توسعه و ترویج آنها گامی برنداشته‌ایم و نظام‌های آموزشی (و نه الزاماً درسی‌مان) را بر اساس آنها طراحی و اجرا نکرده‌ایم تا بتواند به جای بهره‌گیری از الگوهای «اوباش‌پروری مدرن!» به تربیت و تعالی نوع بشر بیندیشد.
«اوباش‌پروری مدرن» به جای آنکه نگرش و رفتارهای شهروندان را بر اساس اخلاق‌مداری و احساس مسئولیت اجتماعی شکل دهد، ظاهرسازی را آموزش و عوام‌فریبی را ترویج می‌کند و به جای تربیت انسان‌های مسئولیت‌پذیر؛ بعضاً افراد تحصیلکرده بی‌تفاوت و بی‌اخلاقی را تحویل جامعه می‌دهد که عقب‌ماندگی و توسعه‌نیافتگی فرهنگی را باید در چگونگی حضور و اثرگذاری آنان جست‌وجو کرد. افرادی که آفت این انقلاب می‌شوند و به تعبیر زیبای شهید بهشتی بازیگرانی خواهند شد که اسلام و انقلاب را دکان قدرت، ثروت، شهرت و ریاست خود خواهند کرد. (9)
در جشن تولد چهل‌سالگی انقلاب اسلامی، این بار به جای تبلیغ اخلاق انقلابی، «انقلاب اخلاقی» را ترویج دهیم و اصلاح را از «خویشتنِ خویش» شروع کنیم و فرهنگ «مسئولیت‌پذیری اجتماعی» که در دهه اول انقلاب، روح تازه‌ای در کالبد جامعه ما دمید و رودخانه‌های پاک و زلالی را در کشور جاری ساخت را مجدداً به جریان درآوریم.
مردمی پاک سرشت و نیکو خصال اما گمنام و بی‌ادعا، آن رودخانه خروشان و جریان‌های خالص و اثرگذاری را ایجاد کردند و با دغدغه اصلاح وضع موجود، گام‌های خود را برای رفع کاستی‌ها و معضلات کشور استوار کرده و «خودباوری» و «نوآوری» را با دستان خالی اما همت عالی و دلی پر امید، تعبیر و تفسیر کردند. باید در چهل سالگی انقلاب اسلامی‌مان، اندکی «به عقب بازگردیم» تا با بازآفرینی هویت اصلی انقلاب، «الگوی زیست مسلمانی» را بازیابیم.

پی نوشت ها:

  • البحار، ج 16، ص 210؛ ج 70، ص 372 : رسول خدا (ص): انَّما بُعِثتُلِاُتمِمَّ مکارم الأخلاق : به راستی که من مبعوث شدم تا شرافت های اخلاقی را کامل و تمام کنم (و به مردم بیاموزم)
  • حسینی بهشتی، سید محمد حسین، سخنرانی ها و مصاحبه ها؛ محمدرضا سرابندی، ج۱ ، صص۶۰۵-۶۰۷ (سخنرانی در جمع کارکنان خبرگزاری پارس ۱۳/۳/۵۹)
  • همان
  • حسینی بهشتی، سید محمد حسین؛ گفتارها، ج ۳، ص۱۱۶
  • تولایی، مجید؛ صد دقیقه تا بهشت (مجموعه گفتارهای کوتاه و خاطراتی از سیره عملی شهیدبهشتی)
  • الکافي، ج2، ص 105: امام صادق(ع): كونوا دعاة للناس بالخیر بغير ألسنتكم
  • شریعتی، علی؛ مجموعه آثار ۲ ، خودسازی انقلابی، ص ۱۶۷
  • قرآن کریم، سوره رعد، آیه 11، إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم
  • حسینی بهشتی، سید محمد حسین؛ مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی ، ص 331 : آفت این انقلاب اسلامی این است که دچار بازیگرانی باشد که اسلام و انقلاب و هر چیزی را دکان کنند. دکان قدرت، دکان ثروت، دکان شهرت، دکان ریاست. باید سخت مراقب باشیم که این خطری که در طول تاریخ همیشه انقلاب‌های الهی را تهدید کرد و به آنها ضربه زد، بلکه این بار جلویش را بگیریم. کسانی داعیان انقلاب و داعیان اسلام باشند که هرچه به آنها نزدیک‌تر می‌شوی، اعتقادات به اسلام بیشتر بشود.

 

* این یادداشت در صفحه اندیشه «روزنامه ایران» چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ منتشر شده است

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.