به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟

محمدعلی خرمی مشکانی:جرثقیل را که دیدیم با تعجب پرسیدم «چه خبره؟»؛ رفیقی که همراهم بود گفت:«احتمالا می خواهند کسی را اعدام کنند».

 

گفتم: این موقع شب؟

 

یک ساعت از اذان مغرب و عشاء می گذشت؛هوا کاملا تاریک بود و نور چراغهای نصب شده روی تیرهای برق اطراف خیابان، نتوانسته بود به تاریکی شب غلبه کند.

 

یک جرثقیل بزرگ، به طول در عرض خیابان اباذر، روبروی ورودی بازار کاشان پارک کرده و عبور و مرور را مختل کرده بود.

 

روی جرثقیل شعله های  آتش دیده می شد و صدای صلوات از اطراف آن ماشین به گوش می رسید.

 

نزدیک که شدیم همه چیز روشن شد. عده ای قطعه های بزرگ کیک را روی جرثقیل می گذاشتند؛ کیکهایی که قرار بود در میلاد حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام کام دوستداران آن حضرت را شیرین کند، راه بندان تلخی را ایجاد کرده بود.

 

چند دقیقه قبل هم در میدان جهاد صحنه مشابهی را دیده بودم. صدای قرآن از میانه میدان به گوش می رسید. برخی از سرنشینان خودروهای عبوری سر را از پنجره بیرون می کردند تا از علت صدای قرآن مطلع شوند و هر لحظه احتمال حادثه ای می رفت.

 

امروز از دوست خبرنگارم درباره صدای قرآن میدان جهاد پرسیدم. از برگزاری جلسات قرآن در این میدان سخن گفت و سپس درباره جرثقیلی که در شهر ایجاد مشکل ترافیکی کرده بود حرف زد. مشخصاتی همان جرثقیلی را می داد که ما در میدان دروازه دولت دیده بودیم.

 

این صحنه ها در کاشان زیاد دیده می شود؛ اگر کسی هم معترض باشد از ترس متهم شدن به بی دینی و بی اعتقادی جرات اظهار نظر به خود نمی دهد.

 

اما به جاست که برنامه ریزان و مجریان این برنامه ها، لحظه ای  بنشینند و بیندیشند که آیا عنوان شادی برای اهل بیت علیهم السلام مجوز ایجاد ترافیک و ایجاد مزاحمت برای شهروندان است؟

 

آیا میانه یک میدانی که محل عبور و مرور خودروها و موتورهای فراوان است جایگاه مناسبی برای برپایی جلسه قرآنی است؟

 

چه منطقی می تواند با درنظر گرفتن بناهای مذهبی متعدد در همه نقاط شهر، برپایی جلسه قرآن در یک میدان را توجیه کند؟

 

چه تصویری از دین در ذهن کسانی که ناچارند چنین ترافیکهایی را تحمل کنند نقش می بندد؟  و  با انباشت این تصاویر  در ذهن شهروندان، به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟ لحظه ای بنشینیم و بیندیشیم.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.