دارالمومنین کاشان و حریم امن رباخواران

محمد علی خرمی: «خانه‌مان را از دست دادیم با یک بدهی سنگین. همسرم برای اینکه دستش جلوی کسی دراز نباشد در مسیر صرف پول افتاد تا از پس هزینه‌های من بربیاید.»

این قسمتی از سخنان خانمی است که در یک خانواده مذهبی در دارالمومنین کاشان زندگی می کند و بسیار هم به مناسک دینی و پوشش سنتی مذهبی‌های کاشان پایبند است.

در سن جوانی به بیماری سرطان دچار می شود و در این شرایط قمر در عقرب اقتصادی، برای تامین هزینه های سنگین درمان، ناچار می‌شوند که جلو رباخورها دست دراز کنند.

اطراف ما پر است از این آدم‌ها و این تصویرهای دلخراش؛ همین چند وقت قبل یکی از دوستانم به دلیل چک‌هایی که دست رباخواران داشت با مشکل قضایی روبرو شد. همه چیزش را باخته بود. یکی از رباخواران که هفت میلیون به او داده بود به واسطه چک‌های ضمانی درخواست بیش از 20 میلیون تومان داشت. هرچه با او صحبت کردند که این فرد درمانده است و چیزی ندارد و از قبل هم‌صنفانت سلاخی‌اش کرده‌اند، محکم ایستاد و با فشارِ حکم جلبی که از این شخص آبرودار در دست داشت 15 میلیون گرفت و رضایت داد.

به دوستم گفتم: چرا ربا گرفتی؟

گفت: مادرم مریض بود و فوری نیاز به پول داشتم و همینطور ربا روی ربا آمد.

گفتم: خب تو که به این آدم‌های بی رحم رو زدی، به یکی دو تا آدم حسابی رو می‌زدی و قرض می گرفتی؟

گفت: به فلانی و فلانی و فلانی زنگ زدم اما کاری نکردند.  اگر هم می خواستم از بانک وام بگیرم کلی درد سر داشت و به بانک هم باید سود می دادم.

اگر کمی به اطراف‌مان نگاه کنیم، در میابید چقدر رباخوارها در این شهر امنیت دارند. در همین شهری که دار المومنینش می‌خوانند، در همین شهری که یک روزی پایتخت کتابش نامیدند و امروز تلاش می کنند تا پایتخت نهج البلاغه‌اش بخوانند، یک عده راحت در کوچه و بازار قدم می زنند و هرکجا بدبخت و بی‌چاره‌ای را دیدند از گرفتاری و درماندگی او بهره می برند و زندگی فرد را به تباهی می کشند.

عجیب تر آنکه، آنقدر احساس امینیت می کنند که با کمال آرامش به رباگیر بودن خود اقرار می کنند و گاهی شنیده می‌شود که با داد و فریاد درخواست بهره پولشان را دارند.

اما چرا در شهری که بارها متدینانش به دلیل سایر مسائل مذهبی و سنتی خونشان به جوش آمده و تجمع اعتراضی داشته‌اند، خون کسی به دلیل این همه معصیت آشکار الهی به جوش نمی‌آید؟ مگر نه آنکه در لسان آموزه‌های دینی ما رباخواری از زنا مبغوض‌تر و زشتی آن مورد تاکید قرآن و روایات است؟ پس چرا هیچ کسی احساس تکلیف نمی کند که حداقل آرامش و امنیت این افراد را به هم بریزد؟ چرا هیچ مسئولی در کنفرانس خبری خود رباخورها را تهدید نمی‌کند؟ چند بار تاکنون موضوع جلسات امر به معروف و نهی از منکر ما این مساله اساسی بوده است؟

چرا در شهری که در هر کوچه و خیابانش چند بیرق عزا به چشم می خورد و ذکر حسین حسین مردمش در طول سال به گوش می رسد، اولین تصویر و راه حلی که به ذهن برخی از شیعیان گرفتار و نیازمندش می رسد، رجوع به رباخوار است؟

خیلی دیر شده است و تاکنون در این شهر، فقرای زیادی زیر پای رباخواران  له شده اند، آدمهای زیادی به اتهام فقر و بدهی به رباخورها لحظه لحظه وجودشان آب شده و اگر همین امروز دست به کار نشویم هر لحظه به تعداد این قربانیان افزوده می شود و ننگ قربانی شدن زنان سرطانی و شهروندانی که مادر بیمار دارند و هزار مورد دیگر، بر پیشانی مسلمانی ما می‌ماند و تاریخ به ریش این نوع مسلمانی ما می‌خندد و فردا در پیشگاه خداوند متعال هیچ پاسخی برای سکوت دربرابر این ظلم نداریم.

مطمئنم اگر مسئولان دستگاه قضایی و امنتی و اجرایی و مسئولان نهادهای پرقدرت مذهبی_فرهنگی بخواهند، می‌توانند در کوتاه ترین زمان حریم امن این رباخوران را به هم بریزند. پس لطفا تا بیش از این دیر نشده، کاری کنیم.

منبع: ماهنامه مردم کویر

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.