مثنویستیزی در پایتخت کتاب!
بعد از اینکه کاشان بهعنوان پایتخت کتاب ایران معرفی شد، یکی از اقداماتی که سازمان زیباسازی شهرداری کاشان، در همین راستا، انجام داد، ساخت الِمان کتابخانهای نمادین در پیادهروی مقابل مجتمع سینمایی کاشان بود. المانی فلزی که در رویهی آن با بنر، ماکتی از کتابهای مختلف، ازجمله قرآن، نهجالبلاغه، مثنوی مولانا، شاهنامه فردوسی، کلیات سعدی، دیوان حافظ، مجموعه اشعار اخوان و شهریار و نیما، کارنامه سپنج محمود دولتآبادی و… ساختهشده بود تا در این شهر ِ (ازنظر ریتم شهری) درهمریخته و بدریخت، مختصر جلوهای دوستداشتنی برای علاقهمندان به کتاب، ایجادشده باشد.
(البته همان روزها (نیمه دوم اسفند ۹۶)، چند گلدان گل نسبتاً بزرگ هم جلو این کتابهای نمادین گذاشته بودند که فقط و فقط یک روز میهمان این پیادهرو شهر دارالمؤمنین بودند!)
چند روز پیش که از کنار این کتابها میگذشتم، متوجه نکتهای شدم: یکی از این ماکتهای فلزی، برهنه شده بود و شواهد نشان میداد که بنر آن، پاره و جدا شده است. کنجکاو شدم بدانم کدام کتاب بوده که (احتمالاً) اینچنین مورد نوازش این خشم مقدس! قرارگرفته است.
با مقایسه عکسها متوجه شدم که بله این کتاب گرانسنگ «مثنوی معنوی» مولانا است که حضور آن خاطر بعضی را مکدر کرده و آنها را به واکنشی اینچنین واداشته است.
این اتفاق، اگرچه در ظاهر، ساده و بیاهمیت است، ولی مشخص است که در باطن میتواند، مهم تلقی شود.
نخستین نکتهای که به ذهن میرسد این است که چطور بعضیها برای خودشان این حق را قائل هستند که اگر از چیزی خوششان نیامد، بهراحتی و حتی به قیمت برهم زدن المان شهری، با آن برخورد سلبی فیزیکی انجام دهند؟ واقعاً هنوز دوران بهرسمیت شناختن دیدگاههای مختلف، فرا نرسیده است و هنوز هم ما اگر از شخصی، کتابی، دیدگاهی و… خوشمان نیامد، باید حق حذف آن را برای خود روا بداریم؟
نکتهی دیگر اینکه برایم جالب بود که مثلاً سهراب سپهری، اخوان ثالث و دولتآبادی از این مهلکه جان سالم به دربردهاند! (معلوم است که دوستان با زندگی و آثار این عزیزان آشنا نیستند!) ولی مثنوی معنوی که سرشار از آموزههای حکمتآمیز است را برنمیتابند.
واقعاً دلم میخواهد از عزیزانی که با مثنوی مخالف هستند، بپرسم آیا تابهحال مثنوی و شرحهای نوشتهشده بر آن را خواندهاند!؟ یا صرفاً به دلیل پیشفرضهای ذهنی خود، با آن عناد دارند؟
و نکتهی سوم هم آنکه، وظیفهی ما در قبال بزرگان تاریخ و فرهنگ و ادبیات کشورمان چیست؟ شیفتگان ادبیات غنی فارسی، چقدر به آثار مولانا توجه دارند؟ آنهم در عصری که خیلی از غیر پارسیزبانان یا غیر ایرانیان سعی دارند مولانا را به نام کشور و زبان و فرهنگ خود، مصادره کنند. ترکیه، مولانا را از خود میداند؛ افغانستان هم بدینسان؛ و در غرب هم مولانا با نام «رومی» شناخته میشود. البته که مولانا برای «انسان» است.
در اینجا میتوان از سلسله جلسات پیوستهی شرح مثنوی دکتر راستگو در شهر کاشان، بسیار به نیکی یادکرد و آرزو کرد «مثنوی» و دیگر کتابهای جانافزای ادبیات فارسی، در سبد فرهنگی خانوادههای ما جایگاهی درخور داشته باشد.
شبهای نخست جلسه قرائت قرآن مسجد میرنشانه، فرصتی بود تا در رابطه با اتفاق مورداشاره در ابتدای یادداشت، گفتوگویی کوتاه با «دکتر محمد مشهدی نوشآبادی» انجام دهم.
«محمد مشهدی» دکترای «ادیان و عرفان» دارد و عضو هیئتعلمی دانشگاه کاشان است.
ارزیابی شما از این اتفاق چیست؟
این اتفاق در بطن خود اتفاق مهمی است و به نظر میرسد عمداً صورت گرفته است. در دنیای جدید که دنیای تکثر، دنیای ارتباطات و دنیای احترام به همهی اندیشههاست این اتفاق نباید رخ بدهد؛ آنهم در شهری که ادعا دارد پایتخت کتاب ایران است. این موضوع نشاندهندهی سطح فرهنگ عمومی و میزان آشنایی با کتابها و ادبیات عرفانی است.
با توجه به فضای شهر کاشان، به نظر میرسد که مخالفتها با مولانا، از دریچهی دین است. مولانا نمایندهی چه نوع اندیشه یا رفتار دینی است که مخالفانی اینچنین دارد؟
مولانا نگاه عرفانی و اخلاقی به دین دارد و نگاهش با نگاه خشک متشرّعانه سازگار نیست. جهتگیری فقها، عموماً تابع چارچوبهای فقهی و ظاهری دین است و این نگاه، در تقابل با نگاه عرفانی میباشد.
سؤالی که به ذهن میرسد اینکه چرا مولانا؟ مثلاً در حافظ هم این نگاه عارفانه و صوفیانه دیده میشود. چرا در طول تاریخ این نوع مخالفتها با حافظ نشده است؟
احتمالاً چون حافظ وابستگی صنفی به نحلههای عرفانی و صوفیانه نداشته است. تندی و نقّادی شعر مولانا نسبت به اهل شریعت، صریحتر از شعر حافظ است. از طرفی مولانا چهرهای است که بهعنوان ایجادکنندهی یک جریان صوفیانه شناخته میشود و حتی ما فرقهی «مولویه» داریم؛ و دلیل دیگر هم میتواند این باشد که در شعر مولانا، مثل خیلی دیگر از شاعران بزرگ ایران، بعد از ستایش خدا و ستایش پیامبر، مدح خلفای راشدین دیده میشود که این در شعر حافظ پررنگ نیست، اگرچه احتمالاً حافظ هم از اهل سنت بوده است.
تصویر مخدوششده مربوط به کتاب مثنوی بوده است. روح حاکم بر کتاب مثنوی چیست؟
مولانا یکی از تأثیرگذارترین چهرههای جهان اسلام در دنیاست و خیلیها در شرق و غرب، اسلام را با مولانا میشناسند. آرامگاه مولانا در قونیه، بهعنوان زیارتگاه شناخته میشود. مثنوی هم یکی از پرفروشترین کتابهای خارجی در غرب و حتی آمریکا است. بهطورکلی مثنوی یکی از پر خوانندهترین کتابهای ادبیات ماست که شرحهای متعددی بر آن نوشته و ترجمههایی به زبانهای مختلف هم از آن انجامشده که همه اینها نشاندهندهی علاقه و گرایش به این کتاب است.
مثنوی دریایی است که اگر واردش شوی، دیگر بهراحتی نمیتوانی از آن خارج شوی. روح حاکم بر مثنوی، روح عرفانی و اخلاقی و توجه به عمل اخلاقی است. حتی بخشهای زیادی از مثنوی، شرح و تفسیر آیات قرآن یا احادیث است؛ تا جایی که برخی بزرگان، مثنوی را «تفسیر ملّا جلال» نامیدهاند.
بهعنوان آخرین پرسش، انتظار شما از مسئولین، بهویژه شهرداری چیست؟
انتظار این است که موضوع را بررسی کنند. شهرداری باید دوباره پوستر مثنوی را به این المان کتابخانه اضافه کند. مسئولین فرهنگی شهر هم نسبت به این موضوع بیتفاوت نباشند.
امیرحسین ایزدپناه ــ کاشان نیوز
(عکسها: امید یزدانپناه – امیرحسین ایزدپناه)