منو سر لج ننداز، میرم زن میگیرم
جابر تواضعی: «رام کردن مرد سرکش» در ادامه کارهای علی شریعتزاده و توجهش به نمایشهای آیینی و سنتی، کار خوب و جذابی از کار درآمده است. جوری که میشود تماشای آن را به دیگرانی که حتی چندان با مقوله تئاتر هم میانهای ندارند، پیشنهاد کرد. نمایشی که یکیدوساعتی با مخاطب ارتباط «سالم» برقرار میکند، بدون اینکه خودش یا او را دستکم بگیرد.
سالم یعنی تکلیفش با خودش روشن است و میداند که قرار نیست حرفهای گنده و روشنفکرانه بزند. از آنطرف هم قرار نیست با لودهبازی از تماشاگر خنده بگیرد. اگر کشفوشهودی در کار نیست، اگر حرف جدیدی گفته نمیشود، اگر از اول نمایش میتوانیم آخرش را حدس بزنیم، اگر بشکن و بالابندازی هست، همه -به قول سینماییها- به دلیل رعایت ژانر است! وگرنه اسمش نمایش آیینی و سنتی نمیشد. مهم این است که نمایش در ارائه همین ویژگیها کمفروشی نمیکند و مخاطبش را ابله فرض نمیکند.
از فرصت استفاده میکنم و بهطور خاص میپردازم به بازی وحیدرضا صادقپور که راستش مدتها است میخواهم پنبه او و کارهایش را بزنم و جرأتش را ندارم. چون بارها خیلی رُکوراست اعلام کرده اعتقادی به نقد ندارد و اساساً به کسی مربوط نیست چه میکند. راستش من هم آنقدر آدم جسوری نیستم که حتی به قیمت قضاوت تاریخ درباره روزنامهنگار و منتقد نانبهنرخروزخوری که خودم باشم، خاطر یک رفاقت 23 ساله را مکدر کنم.
اما همین دو روز پیش بود که بعد دعوتش برای همین نمایش در گروه تلگرامی کمتعدادی از رفقای خاص و باب دندان، جلوی همه ازش قول گرفتم که اگر چیزکی نوشتم، ناراحت نشود. که او کار خودش را بکند و بگذارد که من هم به رسالت تاریخیام برسم! و خودم را آماده کردم که بعد نمایش، حسابی از خجالتش دربیایم. ولی متأسفانه بازیاش در «رام کردن مرد سرکش» حسابی خلع سلاحم کرد.
وحیدرضا استاد تیپسازی است. اما متأسفانه دارد خودش را در یک تیپ خاص کلیشه میکند. اما نقش متفاوتش در اینجا او را از کلیشه همیشگی بیرون میآورد و درعینحال خنده هم میگیرد و یادمان میآورد او بازیگری است که قبلاً در نمایش جدی و تکنفره «این نوبت از کسان» (مجتبی جدی)، حسابی قدرتش را به رخ کشیده است. حتی بیشتر از نقش تیمور (با بازی خوب مرتضی جهانی) که اساساً حضورش در متن، قبل از اینکه کارکرد دراماتیک و جدی داشته باشد، برای ایجاد نوعی سوپاپ و گرفتن خنده است. کمدی لهجه چیزی است که متأسفانه این روزها از فرط استفاده زیاد و بدون متن و بداههسازیهای الابختکی حسابی لوث شده.
از ضعفهای کلی و البته قابلحل نمایش، بیتوجهی به گریم، لباس و بدتر از آن موسیقی است. موسیقی در کارهای سنتی جایگاه ویژهای دارد که اینجا آنطور که باید کار را همراهی نمیکند. عصر ایجاز است و حوصلهها کم شده؛ توصیه جدیام این است که بهرغم جذابیت کار، اگر علی شریعتزاده عزیز برای اجرای عمومی حدود بیستدقیقهای از کار کم کند، خاطره شیرینتری از آن در ذهن مخاطبش بهجا خواهد گذاشت.
…
تیتر مطلب یک ترانه عامیانه کوچهبازاری است که در نمایش هم آمده است.