هر کسی بر کوهی از فهم خویش ایستاده

هر کسی بر کوهی از فهم خویش ایستاده است. بنابراین جهان هیچ دو نفری با هم یکسان نیست. دنیا اطراف ما را فهم ما تشکیل می دهد.
در 500 سال پیش فهم بشر محدود به زمین بود و حتی گرد بودن زمین و مبدا دنیا بودن آن هم نمی توانست محل تشکیک قرار گیرد اما فهم بشر امروز دنیایی است که سالهای نوری زیادی برای رسیدن به انتهای آن لازم است.

دنیای ما بزرگ نمی شود مگر آنکه فهم خود از خود، اطراف و زندگی را افزایش دهیم. دنیای ما بزرگ نمی شود اگر تنها به فکر توجیه رفتار خود باشیم.

بزرگترین درد بشر امروز٬ خود فریبی است؛ دردی که حتی از کوچکترین جملات هم برای توجیه رفتار خود استفاده می کنند تنها به این دلیل که بشر امروز نمی نخواهد به کارهای خود بیاندیشد؛ نمی خواهد خود را اصلاح کند. بنابراین بر هر دستاویزی چنگ می زند تا از دانش، فهم و آگاهی فاصله بگیرد.

بی سبب نیست که انسانهای جهان سوم هر یک دنیایی برای خود دارند و خدایی برای خود که دستور به همه چیز می دهد.

دنیای افراد بسته به فهمشان کوچک و بزرگ می شود. بی سبب نیست که افراد در جهان سوم همواره اسطوره هایشان را از بین می برند انگار چشم دیدن دنیایی بزرگتر از خود را ندارند. بی سبب نیست که آنها هر یک از یک موضوع مشترک فهم های متفاوتی دارند و چه دنیای بدی است که افراد از فهم و آگاهی گریزان باشند.

آری هر کسی بر کوهی از فهم خویش ایستاده است. چه درک این جمله زندگی را زیباتر می کند. دیگر قضاوت نمی کنیم. کمتر اندرز می دهیم و بیشتر می اندیشیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.