هیچ سوژهای را پنهان نمیکنم
یک جمله برای معرفی خودتان؟
یک آدم آرام و مهربان.
بازی محبوب دوران کودکیتان؟
هفت سنگ.
همبازیتان؟
همهی بچههای محله.
در اجرای نمایشنامهی زندگیتان کدام نقش را خوب بازی کردید؟
یک رفیق باوفا.
آخرین باری که با خانواده در سالن تئاتر حاضر شدید کی بود؟
بینوایان، دو هفتة پیش، جمعه، سانس آخر بینوایان.
دیالوگی زیبا از آن نمایش؟
خاطرم نیست ولی پسر که عاشق بود، در حالی که انقلابی بود، دو جملهی جالب داشت. عین جملهاش یادم نیست.
دوست دارید به جای کدام یک از کاراکترهای آن نمایش باشید؟
همان پسر انقلابی.
گرهی نمایشنامهی شهرداری؟
نمیدانم منظورتان چیست
سوژهای که دوست دارید از شهرداری هیچ وقت دست نویسندگان نیفتد؟
همه آزادند و حق دارند بدانند.
در سالن کدام اداره میشود خوب نمایش بازی کرد؟
شاید دادگستری.
آخرین بار این جمله را دربارهی چه کسی استفاده کردید؟ «فیلم بازی میکند.»
نمیدانم.
این جمله را استفاده میکنید؟
آره خب، پیش میآید. البته بعضی وقتها بچهها برای آدم خیلی فیلم بازی میکنند. مثلاً دخترم فیلم بازی میکند.
آخرین باری که دختران برایتان فیلم بازی کرد را یادتان هست؟
تقریباً ده دقیقه پیش.
چند ساله است؟
۱۳ سال.
کنترل تلویزیون خانه دست شماست یا بچهها؟
دست همه. اینجا خیلی کسی تلویزیون نمیبیند. یعنی کنترل تلویزیون مورد عنایت واقع نمیشود.
اخبار را از تلگرام دنبال میکنید یا تلویزیون؟
شاید اگر بگویم بیشتر تلگرام بهتان بر بخورد.
با کدام بازیگر دوست دارید سلفی بگیرید؟
عربنیا.
لذیذترین خوراکی که پای فیلمها و نمایشنامهها استفاده میکنید؟
قاعدتاً این کار را نمیکنم.
در بین اعضای شورای شهر کدامشان میتوانند کارگردان خوبی باشند؟
نمیدانم. تا به حال به شخصیت دوستان اینطور نگاه نکردهام.
کدامشان فیلمنامه نویس خوبی هستند؟
شاید خانمها بتوانند این کار را خوب انجام بدهند. البته آقای شمس دست به قلم خوبی دارد. شاید بتواند فیلمنامه نویس خوبی بشود.
نام دو نمایشنامهی جشنوارهی مهر؟
اگر بگویم اسمها خاطرم نیست باید به شما برخورد؛ چون عضو سیاستگذاریاش مجموعه هستم ولی اسمها را نمیدانم.
نظرتان دربارهی مصاحبه چی است؟
از اینکه همصحبت یک دوست خوبم خیلی خوشحالم.
انتهای پیام/ محمدعلی خرمی