ورزشگاه‌آزادی یا بن‌بست حاشیه

صادق صدقگو: انگار عادت کرده‌ایم که همیشه حاشیه‌ها بر متن غلبه داشته باشد و حاشیه‌سازی‌ها و حاشیه‌بازی‌ها، تصویری ناموزون و کاریکاتوری از کشورمان به جامعۀ جهانی ارائه دهد. آن‌چنان که بعضی موضوعات کم اهمیت، بسیار بزرگ‌تر از حد معمول شده و از کاه، کوهی ساخته می‌شود و در پرتو آن، برخی ماجراهای مهم دیگر، کوچک‌تر از حد عادی و متعارف نمایش داده شده و به سادگی از کنار آن عبور می‌شود.

کشوری که هشت سال نه صرفاً با عراق که با قریب به 40 کشور – که در حوزه‌های مختلفی اعم از مالی، تبلیغاتی، تسلیحاتی، لجستیکی، اطلاعاتی و سیاسی و یا واگذاری فضای هوایی، دریایی، زمینی و… از صدام حمایت کردند – جنگید و امروز نیز لنگر ثبات و امنیت در خاورمیانه محسوب می‌شود، گاهی آنچنان اندر خَمِ یک «کوچه» درگیر می‌شود که برای خروج از آن هزینه‌های مادی و معنوی گزاف و ناگواری را می‌پردازد.

بالاخره پس از کش و قوس‌های فراوان و تکذیب و تهدیدهای گوناگون، زنان به «آزادی» رفتند و آسمان بر زمین نیامد و خلاف شئوناتی نیز گزارش نشد.

اما آیا موضوعی چنین ساده و عادی در کشوری با این جایگاه و مرتبت، لازم بود تا آنقدر پیچیده و مناقشه برانگیز شود که تبدیل به اولویت اصلی کشور (مطالبه بخشی از جامعه و خط قرمز بخشی دیگر) شود؟

چند نمونه دیگر از این نوع ماجراها سراغ داریم که در سایر کشورهای مسلمان و یا حتی همجوار با فرهنگ‌ها و رسوم مشابه، امری بدیهی تلقی می‌شود و در ایران مصداقی از «حسنات الابرار سیئات المقربین» (کارهای نیک خوبان برای مقربان عملِ زشت محسوب می‌شود.) است!؟

آیا این ماجرا نمی‌تواند مُشتی نمونه خروار باشد که گاهی وقوف در «بن‎بست حاشیه» باعث غفلت ما از متن برخی ماجراها و انباشت مشکلات در مسیرهای دیگری شده است؟

.

این یادداشت در روزنامه شرق شنبه 20 مهرماه منتشر شده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.