ضيافت سالكان

شيخ حسين عرب: واژه «عيد» هم در استعمال و کاربرد عرفي آن و هم در نگاه اولياي بزرگ الهي تداعي کننده مسرت و ابتهاج و شادماني است و بدون شک در مورد عيد فطر نيز اين خصيصه وجود دارد. اما همان گونه که اهل حکمت و انديشه و نيز اهل معرفت و شهود در جاي خود بيان داشته اند سطح خوشحالي و شادماني به ميزان درجه اي که انسان شادمان در آن قرار دارد متفاوت است. برخي درحد توهم و تخيل هستند لذا شادماني آنان نيز درهمان حد است و دسته اي درحد تعقل هستند لذا شادماني آنان نيزعقلاني است. اما زمره اي ديگر هستند که اهل شهود و مشاهدات قلبي و علوم حضوري اند و سرور و ابتهاج و عيد آنان نيز بايد در آن مرحله و منزلت ارزيابي شود.
براي درک درست از حقيقت عيد فطر که پايان يک سفر فشرده يک ماهه و سلوک انساني است بايد به حکمت و فلسفه اصلي اين ماه و سلوک عبادي که در آن براي اوليا و بندگان خوب خدا رخ داده، توجه کرد. بدون ترديد اين عيد، عيد حصول کمالاتي است که بايد به عنوان فلسفه و حکمت، تشريع آن مورد جست وجو قرار گيرد.

۱- رسيدن به مقام پارسايي
انسان به طورعام «سالک الي الله» است چه اينکه همه عالم هستي چنين است و هر آن، در حال «شدن» و «صيرورت» است و کمال او نيز در رسيدن به مبدا هستي بخش عالم و آدم است که قرآن مي فرمايد: «الا الي الله تصير الامور». در اين ماه شريف چون برنامه سير و سلوک به طور ويژه برگزار مي شود و اين سير و سفر مختصات خاص خود را دارد بر ارزش آن افزوده مي شود.
اهل عرفان و سير و سلوک مجموع سفرهاي معنوي انساني را به چهارمرحله و سفر تقسيم کرده اند:
۱- سفر من الخلق الي الحق
۲- سفر بالحق في الحق
۳- سفر من الحق الي الخلق
۴- سفر بالحق في الخلق
ماه رمضان که تجلي اعظم اين مراحل چهارگانه سفر عرفاني انساني است بدون شک هم «ره توشه» و هم «رهيافت» آن حصول ملکه پارسايي است. قرآن در يکجا فرموده است «تزودوا فان خير الزادالتقوي». به طور کلي در سير و سفر الي الله و در سير في الخلق بالحق که مقام کثرت اين اسفار چهارگانه است حکمت آنها پيدايش اين «ملکه پارسايي» است و قرآن مهم ترين فلسفه روزه داري را همين «تقوي» و «پارسايي» مي داند. آنچه در اينجا مهم به نظر مي رسد توجه به حقيقت تقوا و پارسايي است. با وجود اينکه اين واژه بسيار متداول است اما ممکن است به ويژگي ها و مختصات آن بويژه در فرهنگ کامل قرآن توجه شايسته صورت نگيرد و به مفهوم ناقص و اجمالي آن اکتفا شود.
قرآن در موارد متعدد ملکه تقوا و پارسايي و نيز ويژگي هاي متقين و پارسايان را به وضوح بيان فرموده است که حاصل آن يک «انسان بيدار مسئوليت پذير» است. انساني که به لحاظ فردي و جمعي در تحول يک جامعه نقش داشته باشد و براي هضم بسياري از حوادث تلخ در خود ظرفيت داشته باشد. به عنوان نمونه به کلام خداوند در مورد جايگاه، ويژگي ها و مقامات دنيوي و اخروي اهل تقوي که در اين آيات الهي آمده است توجه کنيم:
«به سوي آمرزشي از جانب پروردگار و بهشتي بشتابيد که پهناي آن به اندازه آسمان ها و زمين است و براي پارسايان آماده شده است. آنان که در وسعت و فقر مالي، انفاق مي کنند و خشم خود را فرومي نشانند و از لغزش هاي مردم مي گذرند و خدا نيکوکاران را دوست مي دارد و آنان که چون کار زشتي انجام دهند يا به خود ستم کنند خدا را ياد کرده پس براي گناهان خود از سوي خداوند طلب بخشش و آمرزش کنند و چه کسي جز خداوند گناهان را مي بخشد و آنان که برآنچه انجام داده اند اصراري ندارند در حالي که آگاهند. پاداش اينان بخشش از سوي پروردگارشان و بهشت هايي که زير آنها نهرها جاري است که در آن جاودانه خواهند بود و چه خوب پاداشي است پاداش اين عمل کنندگان.» (آل عمران/ ۱۳۳-۱۳۶)
آنچه به عنوان ويژگي ها و مختصات اهل تقوا در اين آيات برشمرده شده است اگر براي هرکس حاصل شود نه فقط روز عيد فطر بلکه هر لحظه اي که اين اوصاف و خصال وجود دارد براي سرور و ابتهاج مقارن آن عيد خواهد بود. مختصات اهل تقوا چنين است:
۱- هيچ گاه از انفاق خودداري نمي کنند، نه درحال گشايش و نه در حال سختي. هيچ گاه سختي و مرارت حال و مال خود را دريچه اي براي فرار از تعهد و درد انساني-اجتماعي قرار نمي دهند. گرچه واژه انفاق شايد در تبادر اوليه همان انفاق مالي و اقتصادي باشد اما منحصر در آن نمي شود، بلکه هرگونه امداد به همنوعان را شامل مي شود ولو اينکه جنبه اقتصادي نداشته باشد.
۲- اهل تقوا داراي ظرفيت فوق العاده اخلاقي و اهل کظم غيظ هستند؛ به اندک برخورد ناملايمي برآشفته نشده و طوفان خشم در مملکت وجودشان بر پا نمي شود و اين گونه نيستند که در نخستين فرصت بخواهند پاسخ فرد ناسزاگو يا جاهل و بي منطق يا معترض منطقي را با خشم و سخنان ناشايسته بدهند که مناسب مقام و جايگاه آنان نيست.
۳- اهل گذشت و بخشش هستند (العافين عن الناس) اين واژه که عفو، به ناس نسبت داده شده است در نظرگاه اهل تفسير اين نتيجه را مي دهد که عفو آنان بسيار گسترده است و همه مردم از هر دين و مذهب و آييني را فرا مي گيرد و مسلمان و غير آن را شامل مي شود. نگاه اهل تقوا و پارسايي به مردم و جامعه نگاه عفو و گذشت است و بهترين نمونه و مصداق نيکوکاري همين است و خداوند اهل نيکي و نيکوکاري را دوست مي دارد.
۴- هرگاه خطا و گناه کبيره و صغيره اي را انجام دادند ياد خدا افتاده و در نخستين فرصت به درگاه او طلب بخشش و آمرزش مي کنند.
۵- هيچ گاه بر خطا و اشتباهي که در جامعه انجام داده و فهميده اند که اشتباه بوده است اصرار و پافشاري نمي کنند و اعتراف را کسر جايگاه و مقام خود نمي دانند.
خداوند براي اين گروه از اهل تقوا و پارسايي بهشت جاودانه را وعده و تضمين فرموده است. اين مقام درحقيقت کرامت و ارزش افزوده انساني است؛ زيرا انسان دو مرحله از کرامت را دارد؛ يکي «کرامت ذاتي» و اولي که خداوند فرموده است و «لقد کرمنا بني آدم» و ديگري «کرامت اکتسابي» که در حقيقت ارزش افزوده است باعث شده حتي علم و عقل را مقدمه خود قرار دهد.
سخن نغز و ارزشمند علامه معاصر، آيت الله حسن زاده آملي، اين است که خداوند فرموده است «ان اکرمکم عندالله اتقاکم». با کرامت ترين شما نزد خداوند با تقواترين شما هستند و البته نفرموده است؛ اعلمکم يا اعقلکم، عالم ترين يا عاقل ترين شما، با همه ارزشي که علم و عقل در منطق وحي دارد. اما آن دو که بسيار با شرافت و ارزش هستند هر دو مقدمه حصول اين ملکه تقوا در نظر وعمل و اخلاق هستند. زيرا گاهي «علم» حجاب اکبر است و «عقل» نيز اسير هوي و هوس است که اميرالمومنين علي(ع) فرموده اند: «کم من عقل اسير تحت هوي امير»؛ چه بسيار عقل هايي که تحت اسارت هواها و هوس ها گرفتارند.
پس يک بعد از ابعاد فلسفه و حکمت عيد فطر براي اولياي الهي رسيدن به اين مقام کرامت ويژه انساني است.

۲- تنزيه و طهارت نفس مهم ترين شرط ارتباط با حقيقت قرآن
بزرگترين ويژگي ماه رمضان نزول قرآن در اين ماه است و رسالت قرآن تربيت جامع انسان و تامين سعادت واقعي آن است. قرآن به عنوان آخرين «صحيفه نازله» از سوي خداوند رحمان و رحيم داراي مراتب متعدد وجودي، ظاهري و باطني است. در آيات قرآن به اين نکته مهم اشاره شده است از جمله در «سوره واقعه» چنين مي خوانيم: «سوگند به مواقع نزول ستارگان و اين سوگند اگر بدانيد بسيار بزرگ است که اين قرآن بسيار کتابي با کرامت است در لوح سر حق مقام دارد جز دست پاکان بدان نرسد.» (واقعه/ 79-75)
آنچه در اين آيات مهم است اين است که آن سوگند مهم و بزرگ براي رساندن اين مطلب است که مي فرمايد: «لايمسه الا المطهرون»؛ يعني با قرآن و روح آن، جز پاکان نمي توانند تماس برقرار نمايند و از آن بهره گيرند. باز در اين مورد نيز علامه معاصر آيت الله حسن زاده آملي مي فرمايد قرآن فرموده است؛ الاالعالمون يا الاالعاقلون. البته علم و تعقل از نظر خود قرآن بسيار مهم است و شکي نيست که هرکس به هر مقداري از فنون و علوم مختلفه نقلي و عقلي بهره مند باشد در فهم او از قرآن کمک خواهد کرد. اما آنچه در اين سوگند و اين مطلب مطرح است اين است که گاهي انساني به دنبال انباشت علوم و فنون رفته و وقتي که وارد قرآن مي شود مي تواند محفل آرايي کرده و از علوم و فنون خود براي شرح الفاظ و تا حدودي معاني قرآن و شرح و بسط مراتبي از آن بهره گيرد و گاهي بحث بهره گيري از نور باطني قرآن به عنوان کتاب هدايت است و اينکه با اين «صحيفه الهي» مي خواهد سفر بسيار تاريکي را طي نمايد و به سلامت تمام مراحل آن را بپيمايد. اينجا است که آن تعلم و علم و تعقل و عقل بايد به عنوان مقدمه وصول به «طهارت باطني» که شرط اساسي ارتباط با قرآن کريم است، مطرح شوند.
عبارت ديگري از استاد آيت الله جوادي آملي هست که مي گويند: همان طوري که قرآن داراي مراتب است ارتباط آن نيز داراي مراتب است و ارتباط و تماس با هريک از مراتب قرآن مرتبه خاصي از طهارت و پاکي را لازم دارد. اگر کسي بخواهد «ظاهر قرآن کريم» يعني کلمات و حروف آن را مسح نمايد بايد وضو يا بدل آن را داشته باشد. اين يک مرحله از «لا يمسه الا المطهرون» است و اگر بخواهد با باطن و نور باطني قرآن تماس برقرار کنند يعني باطن آن را مسح کنند بايد باطن خويش را از آلودگي هاي اخلاقي پاک و منزه کنند. امکان ندارد کسي که با آلوده بودن قلب و باطنش به انواع پليدي هاي اخلاقي مانند حسد، حقد، کينه، بخل، امساک، سوء خلق، سوء ظن به خدا و بندگان بتواند لذت تلاوت و بهره گيري از نور باطني قرآن برايش حاصل شود. حافظ لسان الغيب شيراز بسيار عالي گفته است که:
خلوت دل نيست جاي صحبت اضداد
ديو چو بيرون رود فرشته درآيد
با وجود ديو سوء اخلاق رذيله و باطني مالامال از چرک هاي انباشته بداخلاقي، امکان ندارد بهره گيري از فرشته نور وحي براي انسان حاصل شود. از نظر منطقي بسيار واضح است که در آن واحد جمع بين دو ضد مانند سياهي و سفيدي در يک نقطه محال است.
در ماه رمضان با تصفيه نفس از رذائل اخلاقي که با عبادت خالصانه حاصل مي شود سالک کوي حق، خود را به حقيقت و روح قرآن در تمام ابعاد انساني آن نزديک مي کند. البته بيداري که در ماه رمضان حاصل شده است همچنان در بقيه ايام نيز مي تواند ادامه داشته باشد. اين سلوک و طي طريق معرفت و عبوديت و اطاعت از مولاي غيب و شهود، نردبان عروج او به اوج قله کمال و تحصيل است و از اين رهگذر مي تواند درجات بهشت را که در ماثورات ديني ما به مقدار آيات قرآن است، به دست آورد.
بزرگ ترين رسالت قرآن کريم طبق نص صريح خودش هدايت به بهترين و استوارترين طريقه ها است؛ «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم.»
از جمله آموزه هاي اين کتاب ماندگار الهي که در ماه رمضان، در اين سلوک عارفانه، عيني و عملياتي مي شود اين است که تحمل سختي و رنج که در اين ماه در روزه داري تجلي پيدا مي کند راز رسيدن به مقامات عاليه انساني است. در حقيقت معراج يک انسان مومن که به مقامات فوق طبيعي انسان اعتقاد دارد به ميزان تحمل سختي و مرارت او است. جهان تکوين در حقيقت، جهان چالش نيروها و عناصر است و سيره و زندگي مردان برگزيده الهي يعني انبيا و امامان بزرگ اسلام و شيعه همين را نشان مي دهد.
باز از زبان علامه معاصر، آيت الله حسن زاده آملي، مثالي براي اين (با توضيحي از ما) منظور ذکر مي کنيم: يک دانه گندم اگر بخواهد تبديل به نان شود اولاً بايد زير خاک رفته و چند مدتي از ديده ها پنهان شود و مدتي بايد فشار عناصر مختلف آب و خاک و هوا و ديگر عناصر را تحمل کند و سپس با نيروي خداداد در اين مرحله بر اين عناصر پيروز شود و خاک را شکافته تا خودشکفته شود. باز در اين مرحله کار تمام نمي شود بلکه بايد سرما و گرماي هوا را به خود متحمل شده تا به خوشه يا خوشه هاي آنچناني تبديل شود و بالاخره به زير سنگ آسيا رفته تا به آرد بدل شود و سپس بايد آماده رفتن در درون تنور پر از آتش شود و آخرين مرحله سخت را طي نمايد تا به نان داراي ويتامين و خواص آنچناني مبدل شود و در طريق کمال يک انسان قرار گيرد.
از اين روي، قرآن سنت پايدار و قانون استثناناپذير آزمون و تحمل رنج و محنت البته به تناسب شرايط هر فرد و امتي را، راه رسيدن به بهشت سعادت معرفي مي کند. در آيه ۲۱۴ «سوره بقره» مي فرمايد: «آيا گمان مي کنيد که شما وارد بهشت خواهيد شد در حالي که چون امت هاي گذشته مورد ابتلا و امتحان قرار نگرفته ايد؟ آنانکه دچار رنج و سختي ها شدند و همواره پريشان خاطر و هراسان بودند تا آنگاه که رسول و گروه گروندگان به او از شدت اندوه از خدا مدد خواسته و عرض کردند بار خدايا! کي باشد که ما را ياري کني و از اين سختي ها نجات بخشي؟ در آن حال به رسول(ص) خطاب شد که هان بشارت ده که همانا ياري خدا نزديک است.»
تاريخ زندگي انبياي عظام الهي همين سنت رنج و مشقت را نشان مي دهد. وصول به مقامات عاليه الهي و تمام آن رنج و محنت ها معراج آنان بوده است. ابراهيم شيخ الانبيا(ع) طي بيش از 100 سال بايد آن حوادث سخت را که هر يک از آنها به تعبير قرآن کلمه اي از کلمات خداوند و هريک داراي حکمت و آموزه خاص خود بوده است، بخشي از اين معراج بزرگ را تشکيل مي داده است؛ از رفتن در درون بياباني از آتش و تنها گذاشتن زن و فرزند در وادي غير ذي زرع و تا آخرين سير آن، يعني امر و دستور ذبح فرزند نوجوان پسري که پس از گذشت 100 سال از زندگي، خداوند به او عنايت فرموده است؛ پس از طي اين مراحل است که خداوند او را به مقام امامت و پيشوايي انسان ها برمي گزيند.
و نيز يوسف صديق که مورد رشک و حسادت برادران خود قرار گرفته معراج او چنين است که از کانون گرم و لطف بي بديل مهر پدر دور شده و به طور موقت به درون چاه رفته و پس از نجات، در بازار برده فروشان به «ثمن بخس» به عنوان برده فروخته شده و رفته رفته به کاخ زيباي پادشاه مصر رفته و در آنجا با آزموني سخت و بسيار دشوار و چالش عقل و نفس مواجه مي شود و سخت تر از آن از سر بي گناهي و از اينکه به يک کامجويي نامشروع دست رد زده است به زندان مي افتد؛ تا پس از اين مراحل طاقت فرسا «عزيز مصر» شود.
اين سنت عروج از طريق ابتلائات سخت براي پيامبري که يک سوره در قرآن دارد؛ يعني يونس پيامبر علي نبينا و آله و عليه السلام به گونه اي شگفت و فوق طبيعي رقم مي خورد که حضرت رسول اکرم(ص) به اين مضمون فرمودند که معراج برادرم يونس همين بود بايد به درون ماهي مي رفت اما خدامحوري انديشه و عقل و دل اين مرد بزرگ الهي چنين اقتضايي دارد که در آن ظلمات تو در تو دريا و شکم ماهي و شب تاريک ندا داد که اي خدا تو منزه از هر عيب هستي و منم که بر خود ستم کرده ام. که خداوند مي فرمايد: «ما نداي او را اجابت کرده و از غم و اندوه نجاتش داديم و اينچنين انسان هاي مومن را نجات مي بخشم.»
نتيجه مي گيريم که رمضان يک «معراج عمومي» است که خداوند از سر لطف براي بندگان خويش مقدر فرموده است و جشن بزرگ عيد فطر شکرانه بازگشت از اين معراج بزرگ و طي اين منازل سلوک عارفانه است. البته بايد به اين نکته نيز توجه بدهيم که از بخش هاي مهم اين سلوک و معراج انساني همدردي با کساني است که طي سال، هميشه رنج و محنت گرسنگي و محروميت دارند و بدون شک معراج کامل انسان ها در ماه رمضان بدون اين همدردي انسان ها با محرومان حاصل نمي شود. از نظر آموزه هاي ديني، عرفان ناب را بايد در عينيت اجتماع و رسيدگي به محرومان و بندگان درمانده خدا جست وجو کرد. قرآن مي فرمايد از فرصت باقيمانده عمر خود براي رسيدن به اين مقامات بهره گيريد که روزي در پيش است که در آن روز هيچ سودا و خريد و فروشي نيست و نيز دوستي هاي اين دنيايي و شفاعت هاي نامقبول در آن وجود نخواهد داشت.
روزعيد درعين حال که به صورت اجتماعي برگزار مي شود و روح جمعي را به نمايش مي گذارد، مي تواند نمايشي از محشر و قيامت کبري نيز باشد که ديگر اسباب اين دنيايي قطع مي شود و آنچه سودمند است، به تعبير قرآن، قلب و دل سليم است و آنچه در اين سلوک عارفانه به دست آورده مي شود همانا «شخصيت حقيقي» است که تحصيل نموده است و در آن روز است که برخي شادمان و خوشحالند و برخي صورت هايشان از ندامت و پشيماني از فرصت هاي از دست داده، غبار گرفته است. بکوشيم در آن روز جزء گروه شادمانان باشيم همچون عيد فطرمان.

منبع : روزنامه ايران ، شماره 6801 به تاريخ 23/3/97، صفحه 15 (انديشه)

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.