فریادی که خاطره شد!

مرداد ماه بود و نزدیک روز خبرنگار.

روزهایی که تنش ها در شورای شهر بین شهردار و بعضی اعضای شورا بالا گرفته بود. یکی از اعضای شورا، از مخالفان جدی تشکیل شورای هنر بود و تشکیل این شورا را موازی‌کاری با اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر نهادهای فرهنگی شهر می‌دانست.
در صحن شورا، بعد از سلام و روشن کردن ریکوردرم پرسیدم:

چرا در دوره شهردار قبلی زمانی که برنامه‌های شاد و دسته عزاداری و هیئت از سوی شهرداری راه انداخته شد، شما اعتراضی مبنی بر اینکه این اقدام موازی‌کاری با سازمان تبلیغات است نکردید، اما امروز تشکیل شورای هنر را موازی‌کاری با اداره ارشاد می‌دانید؟
ایشان در پاسخ، گفت: به‌محض تغییر مدیریت در شهرداری، شورای هنر برچیده خواهد شد و «شورای هنر چیز بیخودی است!»

بعد هم ناگهان فریادی بر سر من کشید که: «برو دنبال کارت!»

انگار دق و دلی تمام اقدامات تخریب کنندۀ ناکامش را برای مخدوش کردن چهرۀ شهردار در آن فریادها خلاصه کرده بود! کمی بعد هم محل گفت‌وگو را ترک کرد و قبل از خارج‌شدن از سالن جلسات شورا، انگشتش را به سمت شهردار گرفت و گفت: «این آقا باید برود.»

خلاصه که در عین افسوس خوردن و تاسف بسیار برای رفتار سخیف و دور از شان یک عضو شورای شهر، این ماجرا برایم خاطره شد!

 

مرتبط با این مطلب:

یک / شورای هنر شهرداری «چیز بی‌خودی» است/ به جای تشکیل شورای هنر، پروژه‌های عمرانی انجام دهید

 

دو / جای مردان سیاست بنشانید درخت، تا هوا تازه شود

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.