قصهی هادی
زینب رسولزاده: حتما شما هم لابهلای اخبار تلخ این روزها، خبر خودکشی پسر نوجوانی از ساکنین این شهر را خواندهاید و شاید شما هم مثل من منتظر روشنشدن ابعاد پنهان آن هستید.
ولی تا آن زمان کارهای زیادی هست که میشود انجام داد؛ مثلا میتوان فکر کرد ما چهقدر باعث آزار روح و روان همسایگانی شدهایم که به ناچار چند روزی مهمان ما هستند.
میتوانیم به خاطر بیاوریم که آخرین بار کجا از کلمه افغانی برای تحقیر استفاده کردهایم؟ کجا توی تاکسی ناچار کنارشان نشستهایم و سعی کردهایم تا حد ممکن فاصله بگیریم؟ کِی به فرزندمان یاد دادهایم حق نداری با همکلاسی افغانستانیات دوست شوی؟
آخرین بار کِی دیدهایم یک کودک افغان همراه بچههای کوچهمان بازی کند؟
بیشتر بخوانید:
+ ادعای تجاوز و خودکشی نوجوان افغان در کاشان پیگیری میشود
+ عامل آدم ربایی پسر افغانستانی در کاشان بازداشت شد
شاید خودمان هم سالها پیش همکلاسی با این مشخصات داشتیم که گوشهی کلاس مینشست ساکت و تنها و با هیچکس دوست نمیشد. ولی از همه مهربانتر بود.
ولی بگذارید من هم از تجربهام بگویم؛ مثلا از پسری به نام هادی که چند ماهی میشود همراه خانوادهی پرجمعیتش از کوچه ما اسبابکشی کرده است. کودکی بسیار خلاق، مهربان و جسور، که شکل زندگیاش باعث شده زود مرد شود.
هنوز هم وقتی گاهی میآید و از پشت پنجره پسرم را صدا میکند، خوشحالی در چشمهای پسرم موج میزند.
یا مثلا بگذارید از لیلا بنویسم که زیباترین داستان ها را سر کلاس مینویسد، و خوب یادگرفته باید به دیگران کمک کرد و انسان بود و دقیقا همین تجربیات من را به فکر برد.
میبینید چه چیزهای مهمی هست که باید به آن فکر کنیم؟!
آزاردادن مراتب مختلفی دارد. چه بسا نهادینهشدن تحقیر دیگران در اندیشهی ما، از ما آزارگرانی بالقوه میسازد.
از ما و شاید هم نسل بعد از ما…..
پس بیاییم تا آن زمان بیشتر فکر کنیم.
منبع: کاشان فردا