هنر مفهومیِ ۵۵۰ ساله مسجد میرعماد کاشان را دریابید
خرداد ۹۱ ابوالفضل شاهی در خانه منوچهری نمایشگاهی برگزار کرد به اسم «کاشانجلس» از عکسهایی که از فرشتههای نقاشیهای دیواری آثار تاریخی و میراث فرهنگی کاشان و حومهاش گرفته بود. فرشتههایی که خیلی از آنها به دلیل سهلانگاری در حفظ و احیای این اماکن، از بین رفته یا در شرف نابودی بودند. اسم نمایشگاه از تلفیق دو کلمه «کاشان» و «آنجل» به معنای فرشته میآمد.
ازش خواستم برای منتخبی از عکسهاش توضیحات کوتاهی بنویسد. این گزارش با تیتر «گشت ارشاد برای فرشتهها» در رسانهها بازتاب خوبی پیدا کرد و آذر همان سال برنده مقام اول رشته تیتر اولین جشنواره هنر و رسانه شد.
یکی از عکسهای منتخب این گزارش، عکسی بود از یک کاشی در مسجد میرعماد که میخواهم دربارهاش چند کلمه باهم اختلاط کنیم. اما قبلش مجبورم بگویم که بهظاهر آرام مسجد میرعماد و میدان سنگ نگاه نکنید. این میدان تا اواخر قرن دهم درنهایت رونق و آبادانی بوده و با عمارتها و بناهای باشکوه چهار طرفش، از تفریحگاههای عمومی و دیدنی شهر حساب میشده. اطرافش مدرسه، دارالشفا، کاروانسرا و همین مسجد بوده و پادشاهان صفوی وقت دیدن کاشان، بازدیدش را از قلم نمیانداختهاند. اما از همه عمارات و بناهای آن مجموعه عظیم، چیزی جز همین مسجد چیزی باقی نمانده.
از هر چیز مسجد میرعماد که بشود گذشت، از محراب زرینفام شاهکاری که قدیمیترین کتیبه مسجد و تاریخ ۶۲۳ ه.ق را رویش داشته، نمیشود گذشت. کاشیهای این محراب، کار خاندان ابیطاهر کاشانی بوده که فن ساخت کاشی زرینفام رنگینکمانی در انحصار آنها بوده. عمر ۸۰۰ ساله این محراب، گواه ماندگاری کار این خاندان است و اروپاییها در سفرنامههایشان از زیبایی این محراب بسیار نوشتهاند.
این محراب حالا در موزه اسلامی برلین است و نوشتهاند که در سال ۱۳۰۷ شمسی دزدیده شد. ولی اگر به اقوال شفاهی و سینههای شرحهشرحه از فراق پیرانیها و محققانی مثل مهندس سیفالله امینیان مراجعه کنید، بهجای فعل مجهول «دزدیده شد» به نتایج مگوی دیگری میرسید شبیه به اینکه: «به ثمن بخس فروخته شد.» اینکه چرا و توسط چه کسی، بماند برای بعد. حالا آدم سختکوش و باانگیزهای به اسم دکتر عباس اکبری بعد از اینهمه سال با کشف فرمول کاشی زرینفام، دوباره آن محراب را بازسازی کرده است.
اینهمه حاشیه رفتم که از عکس کاشی داخل این مسجد بگویم که کریستف کلمبش ابوالفضل شاهی است.
یک کاشی مربع شکل که همین حالا هم بهسختی به چشم میآید. او دربارهاش نوشته بود: «یک اثر هنری کاملاً کاشانی در مسجد میرعماد. آن وسط جای آن کاشی که معلوم نیست از کجا آمده، یک آینه بوده است. وقتی خودت را در آیینه میدیدی، شعر بابا افضل کاشانی هم دور تصویرت در آینه میچرخید: «ای آینه جمال شاهی که تویی/ ای نسخه نامه الهی که تویی/ بیرون ز تو نیست هر آنچه در عالم هست/ از خود بطلب، هر آنچه خواهی که تویی». یک شاهکار هنری که بهاندازه متأخرترین آثار تجسمی، مدرن است. یک اثر مفهومی (conceptual) در پانصد و پنجاه سال پیش. کاشان اگر هیچ اثر هنری دیگری هم نداشت، همین یک کار، سند تمدن خردمند کاشان بود.»
چند وقت پیش که از کنار مسجد میرعماد رد میشدم، دیدم آن کاشی که به قول ابوالفضل «معلوم نیست از کجا آمده» را کندهاند و جایش یک آینه چسباندهاند. همین توضیحات گزارش را هم روی یک کاغذ ابر و باد کنارش چسباندهاند. بهانهای شد که اولاً به آن آدم خوشذوق میراث فرهنگی که اینطور با دقت خزعبلات امثال من را رصد میکند، خسته نباشید و دستمریزاد بگویم. دوماً عرض کنم فدای سرت که اسمی از نویسندگان آن مطلب نیاوردهای، ولی کاش قبل از اینکه ذوق به خرج بدهی و آن کاشی وسط را بِکَنی، با چهارتا آدم وارد مشورت میکردی. چون تا جایی که عقل ناقص من میگوید، به این راحتی نمیشود توی میراث فرهنگی دست برد.
بعد هم اگر زحمتی نیست، یک محافظ شیشهای برایش بگذار و همین توضیحی را که با کاغذ کنارش چسباندهای، با یک پلاک کنارش بچسبان که خلقالله بفهمند چی به چی است. دیگر نمیخواهم با خردهفرمایشات دیگر وقتت را بگیرم که همین کاشی ارزش این را دارد که بهعنوان یکی از دیدنیهای مهم بازار معرفی و پرزنت بشود و اینها. فقط لطف کن و باهماهنگی با خادم محترم، جاکفشی مسجد را از جلوش بردار که چهارتا آدم بیکار مثل من که به هوای دیدنش میآیند، تو ذوقشان نخورد. مشغول ذمهای اگر وسط کار خسته شدی، باز ادامه بدهی.
جابر تواضعی ـ کاشان نیوز
عالی بود