پیروزِ معرکه

صادق صدقگو: برای «یاران خورشید» بازخوانی و یادآوری خاطرات دشت‌های تفته و یاد یاران رفته، احساس غربت در قریبی را دوچندان می‌کند. حسی از جنس حال و هوای هور که به قول عباسِ آژانس شیشه‌ای: «ساکته، دود نداره، سوز داره!»

حس ناشی از حضور در عَصر و مِصری که باید بمانی و ‎ناباورانه شاهدِ نادیده‌هایی باشی و سکوت کنی. غمگین شوی ولی دم بر نیاوری. عصبانی باشی و در عین حال لبخند بزنی و امیدوار بمانی تا این غصه‌های درونی، وجودت را به چالش کشیده و در نهایت ایام انتظارت را به وصال مبدّل کند.

اما برخی از بازماندگان کاروان حماسه و خون، بعضی از این قواعد را به چالش ‌کشیده و با تدبیر خود، در مقاطعی نقض می‌کنند. به جای سکون و سکوت یا پذیرش عزلتِ تحمیلی، برانگیزاننده و جریان سازند که علمدار لشگر 41 ثارالله، مردی از این دست بود.

بنّایِ نوجوانی که در 22 سالگی‌اش انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و از پیمانکاری سازمان آب کرمان به عضویت افتخاری سپاه پاسداران درآمد. عضوی که با حضور اثرگذار و اقداماتش، افتخار ماندگاری نه صرفاً برای این نهاد نظامی که برای ملت ایران شد.

«قاسم سلیمانی» سرباز بی‌ادعای وطن بود، یکی از جنس سایر فرزندان این مرز و بوم که در دوران دفاع مقدس جان‌شان را در طَبَق اخلاص نهادند و عاشقانه با خدای خود معامله کردند. سربازی که از جبهه‌های غرب کشور تا منطقه عملیاتی جنوب، از ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، محرم، خیبر و بدر تا کربلاها و والفجرها، در جستجوی گمگشته‌ای بود، بارها مجروح شد و تا مرز شهادت پیش رفت اما آن را نیافت.

‎چه آنگاه که فرماندهی لشکر 41 ثارالله کرمان را بر عهده داشت یا در مرزهای شرقی کشور با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر مقابله می‌کرد و چه روزهایی که در قامت فرماندهی نیروی قدس سپاه در فلسطین، لبنان، عراق، سوریه و افغانستان و… به مبارزه و جهاد مشغول بود، با برنامه‌ریزی و مدیریت میدانی،‌ توانست در عرصه‌های صیانت و حراست از حریم و امنیت کشور، دفاع همه‌جانبه و هوشمندانه از کیان امت اسلام و ملت‌های مظلوم و رنج‌دیده منطقه و خاورمیانه «پیروزِ معرکه» باشد. آنگونه که حتی تحسین دشمنانش را بر ‌انگیخت که مئیر داگان رئیس سابق موساد او را چنین توصیف می‌کند: «او کسی است که من به آن می‌گویم باهوش از نظر سیاسی.1»

سوز و گدازش، او را دغدغه‌مند و بی‌قرار کرده بود. دغدغه‌ای که با شرافت و نجابت، صداقت و انسانیت موجود در ذات انقلابی و نهاد ناآرامَش توأم شده بود و از او انسانی ساخته بود که مانند بسیاری از هم‌قطارانش همچون شهید حاج احمد کاظمی «مثل خیلی‌های دیگر نبود».

شش روز مانده به سالگرد فراقش از «احمد» به فراغتی ابدی دست یافت و «ارواح طیبه شهیدان، روح مطهر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند 2» و اینگونه شایستۀ لطف و عنایتی شد که چهارده سال پیش خود را سزاوار آن ‌دانسته بود: «دلمون میخاد خدا به ما لطف کنه و ما رو به او (شهید کاظمی) ملحق کنه و خودمون رو مستحق این عنایت خدا می دونیم و از خدا این رو میخواهیم که این حق رو به ما بده و ما رو مستحق این حق بدونه.3»

«حاج قاسم» بار دیگر «پیروزِ معرکه» شد؛ از سویی بالاخره گمگشته خود را یافت و پس از سالها فراق و دوری، در کنار دوستان شهیدش مأوا گزید و از سوی دیگر، نحوه شهادتش (ترور) خوی سبعانه و ددمنشانه آمریکا را برای جهانیان به تصویر کشید و نقاب تزویر و فریب را از چهره این مدعیان صلح‌طلبی و مبارزه با تروریسم برداشت.

کارنامه بیش از 40 سال مجاهدت، پاک‌بازی و خدمت‌گذاری «سردار سپهبد پاسدار شهید قاسم سلیمانی» مؤید آن است که او در انتظار مرگِ سیاه ننشت و با ماندن در میانۀ میدان و پرهیز از حواشی، به پیشواز مرگِ سرخ رفت چرا که «براى او مردن در رختخواب کوچک بود.4»

و ریشه مقبولیت عام و وجاهت ملی او را می‌توان در ادارک عمومی از این انگیزه و فرهنگ متعالی‌ حاکم بر شخصیتش جستجو کرد.

شهد شیرین شهادت گوارای وجودش باد و ردای سرخ شهادت بر قامت رعنایش ارزانی‌ باد.

 

پی نوشت:

1- هفته نامه نیویورکر 23 سپتامبر 2013

2- بخشی از پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت حاج قاسم سلیمانی

3- بخشی از مصاحبه تلویزیونی شهید حاج قاسم سلیمانی بعد از شهادت حاج احمد کاظمی

4- صحیفه امام، ج‏9، ص: 351 : اشاره به بخشی از پیام امام خمینی(ره) به مناسبت شهید حاج مهدی عراقی

 

منبع: روزنامه شرق

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.