کاشان دارد از تشنگی میمیرد
«کاشان دارد از تشنگی میمیرد» عنوان کتابی است که در نخستین جشنواره بینالمللی کتاب کودک و نوجوان با محوریت موضوع آب در کوشک کمالالملک، در حضور ۵۰ نویسنده کتاب کودک و نویسندههای این کتاب رونمایی شد.
این کتاب که نوشته ۲۳ نویسنده کودک و نوجوان کاشانی است، بههمت انجمن ادبی فروغ کاشان با همراهی انجمن احیای آب کاشان بزرگ تنظیم و منتشر شده است.
زهرا رسولزاده نقش کلیدی و بنیادینی در به ثمر رسیدن کتاب دارد، وی با برگزاری دورههای داستاننویسی برای کودکان و نوجوانان کاشانی، آنان را به این سمت سوق داده تا درباره بحران کمآبی و فقدان مدیریت مناسب آب، داستان و قصه خلق کنند.
«هاتف جان نثار» نوجوان ۱۶ ساله کاشانی که رتبه نخست داستاننویسی در کاشان و رتبه دوم داستاننویسی را در استان اصفهان کسب کرده، یکی از ۲۳ روایتگر داستان این کتاب است.
هاتف در داستانش رویایی از ۵۰ سال بعد را به تصویر میکشد. دنیایی که خشکسالی و بیآبی و جنگ و خشونت در آن بیداد میکند. بخشی از داستان این نویسنده نوجوان در این کتاب: «مادرم درحال شستن ظرفها بود. شیر آب را باز گذاشته بود. در همین حال از تلوزیون سریال محبوبش را دنبال میکرد. دویدم و شیر آب را بستم. مادر اعتراض کرد. به او گفتم: مراقب قطرهقطرههای این آب باش. روزی میرسد که یک لیوان آب حکم طلا را دارد. با هدردادن آب فقط آن روز را نزدیکتر میکنی»
فلورا لطفی نوجوان ۱۴ ساله یکی دیگر از روایتگران این کتاب است که با شرکت در کلاسهای داستاننویسی با مربیگری زهرا رسولزاده فرصتی برایش رقم خورد تا داستانش در کتاب چاپ شود.
فلورا مینویسد: «دیشب نزدیک ساعت ۱۰ بود که پدرم با کمی آب و غذا خارج شد. احتمالا امشب به خانه میرسد. معمولا همینگونه است. یک نفر از اعضای هر خانواده از روز قبل به میدان آب میرود و برای روز بعد که قرار است کوپن آب بدهند، منتظر میماند روز بعد هم دست از پا درازتر بدون کوپن به خانه برمیگردد.»
زینب غلامزاده ۱۲ ساله در روایتش به درخت زمان متوسل میشود: «همه چیز در اینجا عجیب است. رمان را بهشدت احساس میکنم. به نظر میآید که حداقل دمای اینجا ۶۰ درجه باشد. ظهر است اما آسمان آبی نیست، بلکه از شدت گرما و گرد و خاک به آسمانی آمیخته از رنگ خاکستری و زرد درآمده است»
زهرا رسولزاده در بخشی از توضیحاتش در پاسخ به این پرسش که آیا داستانهای کودکان را هم ویرایش کردید؟ میگوید: «چون کار اول بچهها بود ما سعی کردیم بکری دستنوشتههای بچهها حفظ شود و هیچ تغییر و تصرفی در متن نداشتیم. صرفا در حین آموزش مطالب را به آنها یادآوری میکردیم.»
طراحی جلد و صفحهآرایی کتاب را مهدیه عطاردی با کمک و مشاوره حسین صدقی بر عهده داشتهاست.