مدل توسعه پاسخ‌داده در ورزش، در سایر بخش‌ها هم می‌تواند کاربردی شود

سید مهدی الوانی ــ بازی‌های جام جهانی با خود، شور و نشاطی در جامعه جهانی ایجاد کرده است. ایران نیز به طبع حضور تیم ملی در این رقابت‌ها در آوردگاه این نشاط است. بی‌مناسبت نیست با توجه به این ره‌آورد به نکته‌ای اشاره شود .

حضور مربیان خارجی در تیم‌های باشگاهی و ملی ــ فارغ از در دیدگاه تخصصی که خارج از جایگاه نظری نگارنده است ــ بر این باور و تصمیم شکل گرفته است که تخصص، تجربه و علم آنان از مربیان وطنی بهتر است و نتایج کارشان پرثمرتر خواهد بود. در این راستا فدراسیون‌های مختلف و کمیته ملی المپیک نسبت به جذب آنان اقدام می‌کنند.

در سال 1390 کمیته‌ی ملی المپیک، ماهیانه حدود ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار حقوق ماهیانه برای 54 مربی خارجی برای تیم‌های مختلف هزینه می‌کرده است، و مبلغ دوره ی جدید قرارداد «کارلوس کیروش» سالیانه حدود 2میلیون یورو است.

برای مقایسه می‌توان یادآوری کرد که مبلغ دریافتی سرمربی ایران، در مقایسه با ۳۲ سرمربی حاضر درجام جهانی 2018در رتبه‌ی هفتم است (البته دریافتی آن با توجه به نوع قرارداد مسلما رتبه‌ی بالاتری را خواهد داشت )
باز برای مقایسه می‌توان این تصور را داشت که بودجه شهرداری کاشان در سال 1397چیزی حدود 62 میلیون یورو است.

آن چه فارغ از این اعداد و ارقام باید مورد توجه قرارگیرد، باور آن است که فوتبال و در کل ورزش ملی ما به این ادراک و فهم مشترک رسیده است که نیاز به «تخصص» دارد و برای دست‌یافتن به آن ورود مربی خارجی نه‌تنها عیب نیست ، بلکه حسن هم هست.

با مراجعه به شبکه‌های اجتماعی می‌توان متوجه شد بخشی از جامعه به‌عنوان طرفداران و بدنه‌ی اجتماعی از حضور ایشان راضی و نتیجه‌ی حاصل‌شده در رقابت‌ها را محصول توانایی و تخصص ایشان می‌دانند.

با این مقدمه؛ آیا دیگر بخش‌های جامعه برای توسعه و افزایش توان مدیریتی نیاز به ورود کارشناسان متخصص ــ چه مدیران لایق وطنی و چه خارجی ــ ندارند؟

آیا جامعه و بدنه‌ی اجتماعی این نیاز را متوجه شده و مقبولیت آن را درک کرده است؟

مدیران اصلی، آیا ورود نیروهای متخصص را به عنوان مشاور و یا مدیران میانی قبول دارند و در راستای آن برنامه‌ای دارند؟

***
بایست این مهم را قبول کرد که مدیریت در هر رسته یک تخصص و دانش به معنی واقعی کلمه است. مدیریت و برنامه‌ریزی دارای نرم‌افزار است، نرم‌افزاری که در بسیاری از متغییرهای میان پروژه‌ها مشترک است.

در مقیاسی کوچک آیا این نگرش در میان مدیران عالی شهرستان وجود دارد و راهکاری برای آن هست؟  البته این مهم وجود دارد که توسعه جزیره‌ای حاصل نمی‌شود و نیاز به شبکه و گسترش‌سازی گسترده در سطح ملی دارد.

دیدگاه ما بایست به “مدیریت” از قالب سنتی به قالبی جدید و مدرن تغییر کنید. باور مسئولین از یک سو و باور جامعه از سوی دیگر باید نسبت به مفاهم و نتایج آن تغییر کند. این تغییر نه تنها در قالب یک وظیفه که از منظر کلی بایست دچار تغییر و تحول و رشد گردد.

ورزش به عنوان یک امر که از یک سو در میان جامعه به مفهومی غیرتخصصی مطرح بوده است، امروز به مفهومی علمی و دانشی بدل شده است. کمتر کسی است که مدیریت در حوزه ورزش را به خاطر حضور جاری فرد و تجربه‌ی وی فارغ از دانش و دانسته صحیح بداند و این رویکرد بایست فراگیر و فرآگرد جامعه شود.

“تغییر” به عنوان یک مفهوم رشد‌یافته در علوم اجتماعی باید به کارکرد و کاربرد بدل شود و جامعه و علوم از آن منتفع گردند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.