در ضرورت بازتعریف اصولگرایی

صادق صدقگو: در سال 1377 اکثریت مجلس پنجم، در اختیار جریان سیاسی موسوم به راست یا محافظه کار بود. جریانی که اکنون به عنوان اصولگرا از آن یاد می شود. از آنجا که هیات نظارت بر انتخابات شوراها منتخب نمایندگان مجلس شورای اسلامی است، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین علی موحدی ساوجی نماینده اصولگرای تهران، رئیس هیات مرکزی نظارت بود و در سوی دیگر نیز سید مصطفی تاج زاده معاون سیاسی وقت وزیر کشور رعایت مرّ قانون را رصد می کرد.

در آن مقطع، هیات نظارت بر انتخابات اولین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستاهای کاشان هم در اختیار جریان راست یا اصولگرای کاشان بود.

در جریان بررسی صلاحیتهای کاندیداهای اولین دوره انتخابات شورای اسلامی شهر کاشان در بهمن ماه سال 1377، یکی از افراد موثر و شاخص جریان چپ (یا اصلاح طلب کنونی) به دلیل عدم التزام عملی به اسلام رد صلاحیت شد.

پس از ابلاغ حکم، شخص رد صلاحیت شده به همراه یکی از دوستانش عازم منزل مرحوم حاج ابراهیم استحقاقی (رحمت اله علیه) رئیس وقت هیات نظارت بر انتخابات شوراها در کاشان و از بزرگان متقی، متدین، امین و شریف جریان اصولگرا در کاشان می شود.

در میانه گفتگو با وی، شخص رد صلاحیت شده در دفاع از مسلمانی خود! مستنداتی از جمله رسید پرداخت وجوهات شرعی اعم از خمس و سهمین به مراجع تقلید را ارائه می دهد. مرحوم استحقاقی از ناراحتی با دو دستش بر سر خود می کوبد که من شما را نمی شناختم و به اعتبار صحبت دوستان اینگونه رای صادر شد. او ضمن عذرخواهی از فرد مورد نظر، طلب بخشش و استغفار می کند و بعد از پیگیری ها و تایید صلاحیت شخص مورد نظر، به دلیل اینکه «دین به دنیا فروشی» را در چهارچوب اصولش نمی دانست، از ریاست و حتی عضویت در هیات نظارت بر انتخابات شوراها استعفا داد!

فرد مورد نظر هم پس از تایید صلاحیت و حضور در میدان رقابت، با رای بالای مردم کاشان انتخاب شد و 4 سال بر کرسی اولین دوره شورای اسلامی شهر تکیه زد.

مرحوم حاجی استحقاقی را از کودکی می شناختم. نه صرفاً به واسطه اینکه مدیر کاروان در سفر حج تمتع برخی اقوام و بستگانم بود که رفاقت صمیمی و دیرینه اش با پدربزرگ مرحومم، باعث شده بود که هر از گاهی ایشان را در مغازه پدربزرگ ببینم. هنوز فراموش نکرده ام که پدر بزرگم در میان همه دوستانش، در سوگ درگذشت سه نفر از آنها همچون فراق برادری مثل ابر بهاری می گریست: مرحوم حاج حسین مقدم، مرحوم حاج احمد نامی و مرحوم حاج ابراهیم استحقاقی.

مرحوم حاجی استحقاقی از امنای شهر کاشان و معتمدین بازار، بنیانگذار امور خیریه و در عین حال از بزرگان جریان اصولگرای شهر کاشان بود.

تدیّن، تعبّد، تقوا، اخلاقمداری و صداقتش مثال زدنی بود. از این رو به معنای واقع کلمه به اصول اخلاقی، قانونی، شرعی و دینی پایبند بود و از این دریچه به عالم سیاست می نگریست. شخصیتی تکرار نشدنی که قطعاً امثال او را نه تنها در جریان اصولگرا که در سایر گرایش های سیاسی در شهر و حتی در کشور کم داریم.

به راستی جریان اصولگرا در شهر کاشان یا در سطح کلان کشور، چه تعداد ابراهیم استحقاقی دارد؟ یا اصلاً کسانی که در راس این جریان سیاسی هستند، چقدر مشی سیاسی او را باور دارند؟ تا چه میزان به موضوعاتی بعنوان اصول پایبند هستند و از دریچه ی اخلاق، شرع و قانون به عالم سیاست می نگرند؟ اصلاً در تعریف اصولگرایی، قرار است این گرایش به سوی چه اصولی باشد و این اصول در کجا تعریف شده است!؟

آنچه مسلم است؛ طی چند سال اخیر و در غیاب و یا سکوت عقلای جریان اصولگرا، برون داد برخی رفتارها و شعارهای این طیف سیاسی ، ره به ناکجا آباد برده است! از انواع تهمت ها و دروغ پراکنی ها (که علی رغم اینکه موضوع جدیدی نیست ولی بعضاً در نوع خود بدیع و هنرمندانه است!) عبور کنیم، دستگیری مداحان شاخص اصولگرا و فعالین فضای مجازی این جریان به جرم ارتباطات نامشروع و منافی عفت عمومی و همچنین جاسوسی برای موساد و یا همدلی و همزبانی سران این جریان با جناب تتلو! نشان می دهد اصولگرایان از ارزشهایی که سالهاست مدعی پیروی و حفاظت از آنها هستند، فرسنگها فاصله گرفته اند.

فاصله ای که نشان می دهد، اولویت در نگاه آنها نه تنها حفظ ارزشهای اسلامی و اصول انقلابی نیست که صرفاً دستیابی به قدرت به هر قیمتی است.

قدرتی که در پرتو آن بتوان منتقدین و رقبا را با زور و فریب و دسیسه از صحنه سیاسی حذف و خواسته یا ناخواسته راه را برای رشد قارچ گونه کسانی همچون اسفندیار رحیم مشایی و حمید بقایی (دو تن از یاران و مدیران تراز اول دولت احمدی نژاد) باز کرد که در سخنرانی هایشان بتوانند در مقام اپوزیسیون ظاهر شوند و به راحتی اصل نظام اسلامی را نشانه روند!

این پوست اندازی سیاسی، خطری است که اصولگرایان را تهدید می کند. خطری که گفتمان آنها را از سابقه روشن قبلی جدا و از اصول ارزشی و مفاهیم کلیدی تهی کرده و در میان مدت می تواند سرمایه های اصلی این جریان که بخشی از متدینین جامعه هستند را از ایشان دور کند.

لازم است بزرگان جریان اصولگرا ، اندکی تأمل کنند و اصولگرایی را مجدداً تعریف و تفسیر کرده و حد و مرزی برای آن تعیین کنند.

به فکر آبروی خود و حامیان ارزشی شان، و همچنین آینده ی سیاسی این جریان باشند. حبیب الله عسگراولادی ها و ابراهیم استحقاقی ها جایشان را به چه کسانی داده اند!؟ آیا منفعت طلبان بی تقوا، عناصر تازه بالغ شده سیاسی و لمپن های پر هیاهو که قرابتی با اصول انقلاب و ارزشهای آن ندارند می توانند جایگزین مناسبی برای آنها باشند!؟

.

پی نوشت:
در آینده در خصوص لزوم باز تعریف اصلاح طلبی و اعتدال گرایی نیز خواهم نوشت.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.