زندگی پوچ مدرن
مرتضی دهقان ـ «آوازهخوان طاس» نمایشیاست جامع، مبهوتکننده و فاخر که فضای نقلیِ تماشاخانه نصر را به جایگاهی برای بزرگ فکر کردن بدل کرده است.
این نمایش بر اساس اثر معروف «اوژن یونسکو» به کارگردانی وحیدرضا صادقپور گویای وضعیت زندگی آدمهاییاست که بدون هدف، در لابهلای روزمرّگی خود ماندهاند. شخصیتها با دیالوگهای بهظاهر نامربوط و بیاساس، تنها شعار میگویند.
انعکاس خفقان موجود در جامعه البته به نحوی مبالغهآمیز، رنگ و بوی کمیک به این نمایش داده، اما آنچه آوازهخوان طاسِ صادقپور را با اثر اصلی متمایز میکند، نوعِ حرفزدن شخصیتهاست.
اگرچه در اثر اصلی، حرفهای بیمعنی و بیربطِ شخصیتها، موجب بهوجودآمدن عدم ارتباط صحیح، گفتوگوهایی بدون معنای ارتباطی و جلوهدادنِ بیگانگی میشود، اما استفاده هوشمندانه از لهجههایی مثل لهجه قمی و آرانی و عدم تناسب ظاهری این لهجهها با لوکیشن داستان که خانهای در حومه لندن است، این عدم ارتباط را دوچندان جلوه میدهد.
شوخیهای بهجا و استفاده از روش “طنز موقعیت” هم جذابیت اجرا را بیشتر کرده و تماشاچیانی که روی لبهایشان لبخند تلخی نقش میبندد را وادار به تفکر بیشتر میکند
.
آوازهخوان طاس صادقپور به گونهای طراحی شدهاست که اگر تماشاچی با اثر اصلی نیز بیگانه باشد، با نمایش ارتباط برقرار میکند.
نوع بازی بازیگران، طراحی صحنه با صندلیهای روی سقف، طراحی لباس، گریم و دیالوگها در ظاهر تناسبی با زندگی امروزه ندارند، ولی این غلو، خود تاثیر دوچندانی در رویکرد منتقدانهای از زندگی پوچ امروزی است. آنهم با اتفاقهای عجیب و غریبی که در زبان و محاوره میافتد.
درواقع آوازهخوان طاس چرندگویی در حرفزدن است، ولی برای رسیدن به یک هدف خاص و به قول دکتر محمدتقی غیاثی ـ کسی که نخستینبار این اثر را در سال ۵۲ در ایران ترجمه و چاپ کرد ـ : “آوازهخوان طاس برگردانِ زندگی و هذیان ِ سخنگویی است”.