محمدعلی خرمی، روزنامه‌نگار و مدیرمسئول مشکات‌آنلاین به کرونا مبتلا شد

مشکات آنلاین: محمدعلی خرمی، روزنامه‌نگار و مدیرمسئول مشکات‌آنلاین به کرونا مبتلا شد.

او در یادداشتی نوشت:

وقتی جوان داخل آزمایشگاه بیمارستان آیت‌الله یثربی گفت نتیجه تست کرونایم مثبت است فقط خداخدا می‌کردم که نتیجه تست همسرم منفی باشد که شکر خدا منفی بود.

حالا باید نتیجه آزمایش را به یک پزشک متخصص نشان می‌دادم.

در مسیر آزمایشگاه تا مطب همه این چند ماه را مرور کردم…

تقریباً شش ماه است که همه کارهای بیرون از خانه را تعطیل کرده بودم. نه به مراسم جشن رفتم و نه به مراسم عزا، نه میهمانی رفتم نه گذاشتم کسی وارد خانه شود.

گاهی هم عده‌ای برایم کامنت می‌گذاشتند که شماها سیرید که به دنبال تعطیل کردن کارها و فاصله‌گذاری و … هستید اما خودم می‌دانستم که به ازای کنسل کردن همه مصاحبه‌های حضوری و برنامه‌های مسجد ناگزیر شده‌ام از اطرافیانم قرض کنم.

ما به دنبال تعطیلی بودیم و هستیم چون ارزش جان را بیشتر از نان می‌دانیم و معتقدیم نان برای حفظ جان است نه جان برای نان.

نمی‌دانم این ویروس به‌واسطه بی‌احتیاطی خودم در تنم جا خوش کرده یا به‌واسطه بی‌احتیاطی دیگران. این مسیر مسیری نیست که خود آدم در آن همه‌کاره باشد. دقیقاً مثل خطر رانندگی است. ممکن است هزار بار خودت رعایت کنی اما دچار بی‌احتیاطی دیگران شوی.

حالا رسالت من فرق کرده بود. باید مراقب باشم که کسی به‌واسطه من مبتلا نشود.

به مطب دکتر شریف رفتم. نوبت گرفتم و سریع خارج شدم.

نفسم از عطش می‌سوخت. خودم را به پارک آیت‌الله مدنی رساندم. از بیرون دکه از دکه‌دار بطری آب خواستم. گفت: خودت بیا بردار.

ماسک نداشت. دستم را دراز کردم تا کارت را به او بدهم. وقتی کارت را به او دادم گفتم: لطفاً دستتان را بشویید.

به مطب برگشتم. جوانی در مطب ایستاده بود و با افتخار می‌گفت در همه این مدت دو بار بیشتر ماسک نزده است.

او به خودش رحم نکرده بود اما من وظیفه داشتم به او رحم کنم. بیرون در راه‌پله‌ها ایستادم تا نوبتم شد.

کرونا

داروخانه کوثر پر از مراجعه‌کننده بود.

دخترخانمی از آن طرف وسایل آرایش را تست می‌کرد و برای مشتری توضیح می‌داد. ماسک نداشت.

سریع دفترچه را گذاشتم و خارج شدم. دو بار به داخل داروخانه آمدم و برگشتم تا ببینم کی نوبت من می‌شود.

نمی‌توانستم برای تک‌تک آدم‌هایی که می‌بینم توضیح بدهم که برای رودررویی با من باید ماسک بزنند و فاصله را رعایت کنند.

بالاخره خانمی که نسخه‌ها را می‌خواند اسم مرا صدا زد.

همین‌که کارت را کشید و خواستم برگردم دیدم مرد میان‌سالی بدون ماسک پشت‌به‌پشت من ایستاده است.

اولین روز از زمان چهارده روزه قرنطینه گذشت. حالا قرار است من و اعضای خانواده‌ام و همه دوستانم دو هفته همدیگر را نبینیم.

میان من و همسرم یک دیوار فاصله است اما دل‌تنگی و بی‌حوصلگی مجالم را بریده است.

نمی‌دانم چه کسی مرا به تحمل این حبس ناخواسته و دردهای پراکنده مبتلا کرد، ولی می‌دانم که ناگزیرم اینجا بمانم تا در این اوضاع نابه سامان اقتصادی، فردی دیگر به این تنهایی مبتلا نشود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.