نمیخواستم چهره مردمی «طوبی» از بین برود
بخشهای قبلی این گفتگو را از اینجا بخوانید:
ت: راستش نسل جدید از بس اینها را شنیده و در عمل چیز دیگری دیده، خسته شده و میگوید به من چه.
من میگویم ازخودگذشتگی دوران جنگ باید میآمد توی سازندگی. میگویم چرا آن ایثار و گذشت با سازندگی تلفیق نشد.
ت: نسل جدید هم سؤالش همین است؛ چرا به شعارها عمل نشد؟
بههرحال باید اینها را آسیبشناسی کرد. اینکه عاطفه و غمخواری ما کجا رفت؟ غمخواری و عاطفه در جامعه آرامش ایحاد میکند. زمان جنگ با وجود کشته شدن و تشییعجنازههای عجیبوغریب، نوعی آرامش هم حاکم بود. دغدغه اقتصادی هم نبود. با اینکه پولدار هم نبودیم.
ت: بههرحال این داستان ادامه دارد. اگر بخواهیم به موضوع طوبی برگردیم و از تولدش در سال 73 تا خداحافظی خودخواستهاش در 86 یک تقسیمبندی زمانی داشته باشیم، شما برای این فاصله 13 ساله چه دورههایی قائل هستید؟
طوبی در شمارههای اول یک دوره کودکی را طی میکند. معلوم است آدمهایی پشتش هستند که حرفهای نیستند، ولی چون دغدغههای درستی دارند، سراغ افراد گمنام گوشه و کنار میروند. مردم هم رغبت میکنند و میخرند. یک دوره اوج هم دارد که شما و محمد جهانتیغ و سید سعید هاشمی ویژهنامه گلاب را برای بچهها درمیآوردید یا زمانی که امیرعباس مهندس عزیز با زحمت میرفت خانه شهدا و گزارش مینوشت. من این را دوره اوج میدانم. آن چند شماره آخر را هم دوره افول میدانم و دلبستگی زیادی بهش نداشتم.
ت: اتفاقاً میشود گفت شمارههای آخر حرفهایتر شده بود و سروشکل بهتری داشت.
از نظر فنی بله، ولی از نظر محتوا دوست داشتم به همان شکل اول بماند. طوبی یک چهره مردمی داشت که دوست نداشتم از بین برود. ولی از آن حس فاصله گرفتیم و بعد هم به دولت نگاه منفیتری پیدا کردم. خیلی رغبت نداشتم کاری انجام بدهم. در صورتیکه در هیچ دورهای مثل دوره آقای احمدینژاد به ما کمک مالی و نقدی نشد. ولی وضعیت جامعه و دولتمردان و مدیران به سمت و سویی رفت که انگیزهای باقی نماند.
ت: ولی شما با انگیزه امر به معروف و نهی از منکر پا به میدان گذاشته بودید.
درست است، ولی از امر به معروف و نهی از منکر استقبال نمیکردند. تلفن میزدند و مدام تهدید به شکایت میکردند. البته اداره ارشاد خیلی سعی کرد طوبی را احیا کند. بارها به من پیغام دادند، ولی انگیزه اولیه را نداشتم.
ت: لطفاً تند نرویم جلو. احساس میکنم دارید از این سؤال فرار میکنید! دوست دارم بدانم با وجود کمکهای مالی چرا به این نتیجه رسیدید که مثل گذشته نیست؟
دولت و تشکیلات اجرایی جدید کشور را از خودم نمیدانستم و این روی ما تأثیر منفی گذاشته بود.
حضور نشریه طوبی در نمایشگاه مطبوعات- دهه هفتاد
ص: من آن دوره خواهینخواهی در بطن ماجرا بودم. استراتژی این شده بود که چون فلانی آقای دارایی نژاد رئیس شورای اول را میزده، ما هم باید در طوبی آقای ثابت رئیس شورای دوم را بزنیم. کار به جایی رسید که خبرنگار ما محمد آقای ملکآبادی را از کنفرانس خبری شورا بیرون کردند. حالا که نگاه میکنم میبینم کارمان منصفانه نبود و به تریبون یک جناح تبدیل شده بودیم و عملاً در مسیر سقوط قرار گرفته بودیم.
ت: شما که از ابتدا به جناح چپ یا اصلاحات گرایش داشتید، چرا نمیخواستید تریبون این جناح باشید؟
چون هر نمرهای به 37 سال بعد از انقلاب بدهیم، چپ و راست در آن مشارکت داشتهاند. من چپ یا راستی را میپسندم که خودش را نقد کند. به صراحت و با جرأت خاطره بنویسد و اشتباهات خودش را بیان کند. من این ویژگی را در هیچکدام نمیبینم. البته امیدوارم و گاهی چراغی از سوی هر دو کورسو میزند، اما جدی نیست. اولین دورهای که آقای کروبی کاندیدای ریاست جمهوری بود، در جواب دوستانی که با من مشورت میکردند، سربسته میگفتم بهترین کار برای ایشان این است که خاطره بنویسد و با این کار به کشور کمک کند. چیزی که الآن هست، خوب یا بد، معدل کار دو جناح است و بیدلیل همدیگر بهصورت مطلق را متهم میکنند.
ت: بههرحال خود شما هم به جناح اصلاحات منتسب هستید.
باید فضایی به وجود بیاید که اشتباهات را نقد کنیم. بعد از رأی آوردن احمدینژاد گفتم نظرم این است که ما هم باید خودمان را بازسازی کنیم. در جناح چپ از اول انقلاب شعارهایی داده شد که نه از دین برآمده بود و نه از متن انقلاب. شعارهای متأثر از مارکسیسم بود و این شعارها ضربه زد. مخالفت بعضی با آقای هاشمی برای این بود که با برخی از شعارهای مارکسیستی مقابله میکرد و متهم به راستگرایی میشد. گاهی آنقدر ضدسرمایه صحبت میشد که پول و بازار به کثیفترین واژهها تبدیل شدند و این غلط بود. جناح چپ بابت اینها باید از مردم عذرخواهی کند و تا حالا هنوز این کار را نکرده. بخش خصوصی چه زمانی منزوی شد؟ بعد انقلاب عدهای سرمایهدار که امروز کارآفرین نام گرفتهاند، به دلیل برخوردهای غلط و چپمآبانه فرار کردند. با این کار غلط چیزی به نام سرمایه و بخش خصوصی دفن شد. این خطر از آن زمان ایجاد شد و همچنان هم وجود دارد. حالا همانها دارند برمیگردند و من خوشحالم، ولی دوست دارم حضرات این را به زبان بیاورند. در کاشان برخی از مخالفتها با آیتالله یثربی بر سر همین برخوردهای چپنما بود که به نظر من کجفهمی بود. آیتالله یثربی روابط عمومی خیلی بالایی داشت و میتوانست با قشرهای مختلف بجوشد. اما بعضی از افراد جناح چپ مردم را به انقلابی و غیرانقلابی، سرمایهدار و مستضعف تقسیم کرده بودند. بعدها برخی از جناح چپ احساس کردند عقب افتادهاند و تبدیل شدند به سرمایهدار. من این را بد نمیدانم. ولی دوست دارم این را به مردم و نسل جدید بگویند که ما این اشتباه را کردیم و شما دیگر آن را تکرار نکنید.
ت: حرف شما در مورد مرحوم آیتالله یثربی، فقط اصلاح موضع در بعد اقتصادی است و این یعنی سایر مسائل سر جای خودش هست. درست است؟
بخشیاش این بود. از آنطرف هم به صراحت میگویم اگر افرادی در جناح راست کاشان عاقلانهتر عمل میکردند و عناصری از جناح چپ را جذب میکردند و وارد گفتوگو میشدند، حالا کاشان وضعی بهتری داشت.
ت: اگر اجازه بدهید کمی صریح باشم. ولی ممکن است بعضیها بگویند طوبی برای شما در کنار وجهه عمومی بهعنوان یک سخنران و استاد دانشگاه، بخشی از یک پروژه برندسازی شخصی و سیاسی بود که توانست شما را در پستهای مدیریتی تا شورای شهر و هیأت امنای جاهای مختلف برساند و بعد که دیگر کارکردهاش را از دست داد، تعطیلش کردید. من این را بد و منفی نمیبینم. چون این حرکت در بخش خصوصی اتفاق افتاده و نه در سیستم دولتی.
البته این اتفاق ناخودآگاه افتاده، اما من به دنبال این نبودم. وقتی کاندیدای شورای شهر شدم، به خاطر رابطه با توده مردم شک نداشتم که رأی میآورم و بخش زیادی از آن به طوبی برمیگشت. اما همهاش این نبود. حالا هم که طوبی نیست، سعی میکنم رابطهام را با تودههای مردم حفظ کنم و این را ارزش میدانم. هنوز هم در سهچهار سال گذشته سعی کردهام به همه مسجدها بروم و نماز بخوانم. سعی میکنم به جناح مقابل احترام بگذارم. طوبی ناخودآگاه زمینهای فراهم کرد که شرایط دیگری برایم به وجود بیاید. ولی عضو شورای شهر شدن صرفاً از این طریق نبود. در همان زمان گاهی واقعاً غصه میخوردم که افراد در طوبی فدای من میشوند. برای همین خودم بعضیها را میپراندم. میگفتم طوبی نمیتواند زندگی و آینده شما را تأمین کند. من برای خودم شغل دارم و شما ندارید.
.
ادامه دارد…