پلاسکو و پایان عصر بی سوادی

صادق صدقگو: بنابر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شوراهای اسلامی شهر و روستا بخشی از ارکان اجرایی در نظام اسلامی محسوب می شوند. شورای اسلامی شهر به عنوان مجلسی محلی در سطح شهر هاست که نمایندگان آن توسط مردم همان شهر انتخاب می‌شوند و وظیفه اصلی آنها: انتخاب شهردار، تصویب بودجه و نظارت بر عملکرد شهرداری هاست. بر اساس مفاد قانون شهرداری و نیز قانون تشکیلات شورای اسلامی شهر، این نهاد یک مرجع تصمیم گیری و نظارتی است و در این حوزه نیز دارای اختیارات وسیعی است.
بر مبنای آنچه در قانون برای وظایف شوراهای اسلامی شهر ذکر شده است، اعضای شورا باید در حوزه مدیریت شهری و مسائل مرتبط با آن از جمله: معماری و شهرسازی، عمران، فرهنگ و هنر، محیط زیست، خدمات شهری و ترافیک، مدیریت مالی و بودجه و… تخصص داشته تا براین اساس بتوانند تعهد لازم را برای حسن انجام کار داشته باشند.
حادثه ناگوار پلاسکو و موج عظیمی از تاسف و تاثری که در دل ملت ایران به وجود آورد، تاییدی چند باره بر کلام جاویدان شهید دکتر مصطفی چمران بود که معتقد بود: «می گویند تقوا از تخصص لازم تر است. آن را می پذیرم. اما می گویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد بی تقواست.»
در تعریف سنتی، «سواد» توانایی خواندن و نوشتن و یا توانایی به‌کاربردن زبان برای خواندن، نوشتن، گوش‌دادن و سخن‌گفتن است ؛ ولی در مفهوم نوین این واژه به سطحی از خواندن و نوشتن که برای ارتباط کافی است و یا سطحی که یک فرد بتواند مفاهیم را به خوبی بفهمد و انگاره‌ها و اندیشه‌هایش را تا جایی که بتواند در آن جامعه سهیم باشد بیان کند ، گفته می‌شود. سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد یونسکو (UNESCO) تعریف زیر را ارائه داده‌است: «باسوادی توانایی شناخت، درک، تفسیر، ساخت، برقراری ارتباط و محاسبه در استفاده از مواد چاپ‌شده و نوشته‌شده مربوط به زمینه‌های گوناگون است. باسوادی زنجیره آموزشی را که توانایی رسیدن به اهداف، توسعه دانش و پتانسیل، و شرکت کامل در جامعه‌ای بزرگتر را برای یک فرد فراهم می‌کند، دربر دارد.»
متاسفانه شوراهای اسلامی در کشور ما، بعضاً پاتوقی برای دسته کشی های سیاسی یا مرکزی برای حضور شخصیتهای مشهور و معروف و در عین حال بی تجربه ای است که برخی از مردم بدون مطالعه، شناخت کافی و توجه به تخصص، توانمندی، کارآمدی و دانش ایشان به آنها رای داده اند.

افراد مشهور که شاید در اثر همان «بی سوادی» نه تنها نقش موثری در فرایند خط مشی گذاری، تصمیم گیری و نظارت بر اجرای مصوبات شان را ندارند که حتی ممکن است با جزیی ترین مناسبات اداری و یا مدیریتی همچون انشاء یک نامه یا حیطه وظایف قانونی خود آشنا نباشند.

به عنوان شاهد مثال می توان به تهیه نامه نایب رئیس شورای اسلامی یکی از شهرهای کشور به فرماندار برای مساعدت با یکی از روستائیان آن شهرستان برای احداث استخر پروش ماهی در آن روستا! اشاره کرد. اقدامی خارج از حیطه وظایف قانونی و حتی حوزه خدمت رسانی و کاری که برای کسانی که اندکی با قوانین آشنا هستند، بسیار تعجب برانگیز بود.

یا اینکه یکی از دوستان که در دوره ای عضو شورای اسلامی همان شهر بوده است در محفلی از ماجرهایی اسف بار از سطح دانش و سواد اعضای شورا تعریف می کرد که مثلاً بودجه یک سال شهرداری در آن شورا تصویب شد و بعد از آن فهمیدم برخی از اعضای محترم شورا ، حتی فرق بودجه جاری و بودجه عمرانی را نمی دانند!
یا اصلاً در همین شورای اسلامی شهر تهران، که وظیفه مدیریت و خدمت رسانی به شهری با بیش از 8 میلیون نفر جمعیت (بر اساس آمار استاندار تهران) که به عنوان پایتخت میهن اسلامی مان مهمترین مراکز و نهادهای اداری و حاکمیتی، کشوری و لشکری را در خود جای داده است، کشتی گیر، تکواندو کار و وزنه بردار، جایگزین متخصصین با تجربه و مدیران کارآزموده شده اند.
به راستی، مقصر اصلی نابسامانی ها، مشکلات و ناهنجاریها که مسبب ماجرای پلاسکو و پلاسکوهای دیگر است کیست؟
با پیشرفت هایی که دنیای امروز در عرصه های مختلف و زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داشته است و همچنین با توجه به نگاه مدرن به اداره جامعه در حوزه سیاسی و برگزیدن الگوی مردم سالاری برای آن، ضرورت توسعه سیاسی و حرکت پویا در این زمینه بیش و پیش از هر چیز دیگری احساس می شود.
در طی دو دهه اخیر در کشور ما نیز تلاش های زیاد و اقدامات قابل تقدیری در این زمینه در برهه های زمانی مختلف صورت گرفته که دستاوردهای خوبی را نیز در پی داشته است. هرچند که در مقاطعی این حرکت کند و با سرعت بسیار کم و گاهی هم با توقف همراه بوده است، اما همواره این روند رو به رشد و امیدوار کننده بوده است.

 

یکی از ارکان مهم این توسعه، وجود و گسترش احزاب در جامعه است. احزاب به عنوان بال های پرواز نظام های مردم سالار، می توانند زمینه های رشد و توسعه پایدار را فراهم آورده و جامعه را به جلو سوق دهند. به برکت نظام جمهوری اسلامی ایران این مهم در قانون اساسی ما نیز ذکر شده است. البته این پیش بینی در قانون اساسی به معنای اجرای صحیح و کامل این قانون نبوده و نیست.
فلسفه وجودی احزاب رسمی و شناسنامه دار در درجه اول مکانی برای تربیت و آموزش نیروی های مجرب برای اداره امور جامعه خصوصاً در حوزه های مدیریتی و تصمیم گیری است.

فقدان احزاب با تجربه و فراگیر باعث ضعف در پرورش نیروها و به فراموشی سپردن اصل مهم شایسته سالاری می شود. با عدم حضور افراد کارآزموده، توانمند و آگاه به امور، اشخاص با لابی های پشت پرده و محفلی می توانند به مناصبی تکیه زنند که کوچکترین تناسبی با آن جایگاه ندارند.

حرکت ناصوابی که بیشتر حاصل معامله ها و بده بستان های سیاسی و خلاف قانون و عرف جامعه اسلامی است. در این اتفاق ناگوار دو ظلم بزرگ صورت می گیرد: یکی ظلم به جامعه که فرد ناکارآمد با حضور در این جایگاه به واسطه عدم آگاهی و دانش لازم برای انجام امور، با تصمیم گیری های ناصحیح و مدیریت ناصواب خویش، بخشی از جامعه را دچار نقصان می کند و دیگری ظلم به خود شخص که ممکن است ایشان از نیروهای کاردان برای مناصب دیگری باشد که با این کار، فرد برای همیشه حذف می شود.
در این راستا احزاب می توانند نقش بسیار موثری در تربیت نیرو و هم افزایی، ایفا کرده و نقش پلی برای انتقال تجربیات افراد متخصص و کاردان (که سال ها در منصب های اجرایی بوده اند) به نیروهای جوان و شایسته بر عهده داشته باشند تا آنها به حداقل هایی برای انجام کارهای مهم دست پیدا کنند.
متاسفانه در حال حاضر خلأ چنین فضاهایی که برنامه محور و هدفمند بر اساس تخصص و تجربه، نیروی انسانی جوان را پرورش داده و مدیران آینده این کشور را آموزش دهد و حضور افراد کاردان و متخصص را در سطوح مدیریتی تضمین کند، حس می شود.
این معضل فارغ از اینکه موجبات انتخاب افراد بی تجربه، نا کارآمد و بدون تخصص یا همان «بی سواد های مشهور» را فراهم می آورد، فرایند مقاومت برخی افراد برای بازنشستگی را تشدید کرده و مانع حضور جوانان کاردان، متخصص و متعهد در عرصه های مختلف می شود.
جناح های مختلف سیاسی کشور در این ماجرا هم داستانند و در فقدان تشکل های رسمی، فراگیر و برنامه محور، شایسته سالاری مبتنی بر تخصص، تجربه، کاردانی، توانمندی را به پای عنصر «مشهور بودن و رای آوری» ذبح کرده و فتح کرسی ها را در راس امور می دانند!
در این میان نقش مردم به عنوان بازیگران اصلی این ماجرا، بسیار مهم و کلیدی است. آنها می توانند بر پایه قرابت های فکری و تنها بر اساس آشنایی با تجارب و تخصص افراد و همچنین جوانگرایی، با حضور آگاهانه و آرای خود، جناح های سیاسی را ملزم به استفاده از نیروهای آگاه و کاردان یا همان «با سواد» نموده و افراد باتجربه و توانمند در عرصه های تخصصی را برای تصمیم گیری و تصمیم سازی انتخاب نمایند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.