جامعۀ پیشرو یا پیرو؟
صادق صدقگو : «کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید.» 1 مهمترین اصل در حاکمیت ملی یعنی «مردممداری» در این تذکر امام خمینی به هیات دولت وقت نهفته است.
مردممحوری و مردمسالاری در گرو ارتباط صادقانه دولتها (حاکمیت) با ملتهاست و بهرهگیری از روشهای ماکیاولیستی 2در برخورد با مردم، به مرور زمان دیوار بلند بیاعتمادی را در رابطه ملت-دولت پدیدار میکند.
توصیه و سیاستگذاری امام على (ع) در مدیریت و زمامداری، مبتنى بر صراحت و صداقت است3 و خود نیز در آغاز حكومت، در نخستين خطبهاش با مردم میگوید: «آنچه مىگويم، در عهده خويش مىدانم، و خود ضامن آنم … به خدا سوگند! به اندازه سرِ سوزنى حقيقتى را پنهان ندارم و هيچگونه دروغى نگويم.» 4
اشتهار به عدم صداقت و فقدان شفافیت، مهمترین معضل پیشروی دولتها (حاکمیت) است که به بیاعتباری جایگاه حقوقیاش در انظار عموم جامعه منجر میشود.
در سبکشناسی مدیریت علوى، صداقت ورزى کارگزاران با مردم، شاخصی مهم و اساسى محسوب میشود. على (ع) به كارگزاران خود فرمان مى دهد كه هرگاه مردم و اداره شوندگان درباره سياستها، اقدامات و رفتار آنان گرفتار بدگمانى شوند و احساس كنند از جانب آنان بديشان ستمى رفته، يا خلافى صورت گرفته، يا خيانتى انجام يافته است، زمامداران و مسئولان موظفند با صراحت و صداقت تمام، همه چيز را به طور كاملاً شفاف با مردم و اداره شوندگان در ميان بگذارند.5
امام(ع) به مسئولان خود توصیه میکند كه در رابطه با مردم بر اساس قاعده «إِصحار» (شفاف سازى) عمل كنند و همانطوركه در صحرا همه چيز روشن و آشكار است و چيزی مخفى نمى ماند، حاكمان و زمامداران نیز بايد همه مطالب را با مردمان در ميان بگذارند، به پرسشهاى ايشان با صراحت و صداقت پاسخ گويند، عذر خود را به تمام معنا آشكار سازند و هيچ چيز را به جز اسرار نظامى و مانند آن تا زمان مقررش از مردمان مخفى ندارند.6
دروغ نه تنها در فرهنگ و مذهب ما رفتاری قبیح و مذموم شمرده شده که در ایران باستان نیز دروغگویی زمامداران، همسنگ با بلایایی همچون خشکسالی و جنگ قلمداد شده است7
از آنجا که جوامع بشری از رفتار زمامداران خود الگو برداری کرده و به شیوه حاکمان خود زندگی میکنند 8 ، عادیسازی و به تعبیری دیگر ترویج غیرمستقیم دروغگویی، زمینه ساز معضلات اجتماعی و سپس فروپاشی اخلاقی در این جوامع است. تهدیدی جدی که در سکوت و آرامش، موریانهوار جامعه را از درون متزلزل و بنیانهای حاکمیت را ویران میکند.
معضل ما در این روزهای سخت، نه بحران اقتصادی که بحران اجتماعی و حرکت به سوی فروپاشی مرزهای اخلاقی است. تا آنجا که برخی به دنبال القای این مفهوم به جامعه هستند که میتوان مومن و متدین بود اما برخی از ارزشهای انسانی و هنجارهای اخلاقی را نادیده گرفت.
متاسفانه برخی از مروّجان شریعت پا را فراتر نهاده و دستیابی به هدف را با هر وسیلهای توجیه میکنند و از این رو، دروغ و بهتان به عنوان یک «ضد ارزش مطلق» را امری جایز برای رسیدن به «ارزش» تلقی میکنند و بر این مبنا جواز دروغ و حتی تهمت و افترا را نیز صادر میکنند. ابزار توجیهشان هم، روایتی از رسول اکرم (ص) است که فرموده: در مقابل «اهل بدعت» از آنان برائت جسته، عیبها و ایراداتشان را بازگو، و آنان را «مبهوت» سازید تا برای تباه کردنِ اسلام، طمع نکنند. 9 یا به تعبیر علامه ملامحسن فیض کاشانی «با آنان چنان سخن بگوئید که ساکت شوند و حرفی برای گفتن نداشته باشند.» 10 اما این جماعت، چنین استدلال میکنند که باید با تهمت آبرو و حیثیت آنها را از بین برد تا کسی به آنها اعتماد نکند و تحت تأثیر ضلالت و گمراهیشان قرار نگیرد. مظاهر و مصادیق این تفکر را میتوان در بعضی رسانهها و از برخی تریبونها خواند و شنید و ریشهها و اثرات آن را نیز در جامعه مشاهده کرد که در این تفسیر جدید (فارغ از حوزه مذهب) دایره «اهل بدعت» بسیار گسترده شده که حوزههای سیاسی و فرهنگی را نیز در بر گرفته است.
استاد شهید مطهری در تفسیر این تفکر میگوید: «بعضی آدمهای بیسواد… با هر کسی هم که دشمنی شخصی داشته باشد، میگوید: این ملعون اهل بدعت است، صغری و کبری تشکیل میدهد، بعد هم شروع میکند دروغ جعل کردن علیه او.» 11
صداقت حاکمان اسلامی و منادیان توحید، مهمترین پایۀ بنا و رمز بقای حکومتهای دینی است و در چنین جامعۀ دینباوری، مسلمین قیامت را نه در حرف که در عمل «باور» دارند و از حساب و کتابِ روز رستاخیز نه در «شعار» که با «شعور» در هراسند. از این رو، کسی راه را گم نمیکند و اسیر نفس خود نمیشود تا برای رسیدن به مطامع دنیوی و منافع مادی – با همه جذابیت و بزرگیاش- قباحت، زشتی و پلشتی دروغ و بهتان را بر خود مباح بداند.
چنین جامعهای پیشرو است، دروغ و بهتان نمیشنود و نمیگوید و در سطحی متعالیتر، مردم این جامعه الگو و اسوهای برای رفتار، کردار و گفتار حاکمان محسوب میشوند و نه تنها بر سیره عملی آنان تأسی نمیکنند که از آنان پیشترند: روزی خدمت ایشان (امام خمینی) بودیم و دربارۀ فداکاری مردم صحبت می کردیم. ایشان فرمودند: «این مردم خیلی از ما جلو هستند» یکی از برادران اظهار داشت: اگر ما بگوییم دنباله روی مردم هستیم درست است. اما در مورد شما چنین نیست. ایشان با شنیدن این مطلب، قدری ناراحت شدند و فرمودند: «خیر این مردم از همه ما جلوتر هستند.» 12
و به راستی که در جامعۀ امروز، مردمانی اینچنین کمیاباند و حکم کیمیا دارند.
.
پی نوشت:
1- ستوده، امیر رضا. پا به پای آفتاب-گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی (ره) ؛ ج4، ص 175
2- اصول و روشهای دستوری «نیکولو ماکیاولی» سیاستمدار و فیلسوف ایتالیایی که غالباً به نادیده گرفتن و به زیرپای گذاشتن تمام اصول اخلاقی تعبیر می شود.
3- سید رضی، نهج البلاغه؛ خطبههاى 108 و 154: «وَلْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ .پيشواى قوم بايد با مردمِ خود به راستى سخن رانَد.»
4- همان، خطبه 16: «ذِمَّتِى بمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بهِ زَعِيمٌ … وَاللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لاكَذَبْتُ كِذْبَةً.»
5- همان، نامه 53 : «وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بك حَيْفاً، فَأَصْحِرْ لَهُمْ بعُذْرِك، وَاعْدِلْ عَنْك ظُنُونَهُمْ بإِصْحَارِك، فَإِنَّ فى ذَلِك رِيَاضَةً مِنْك لِنَفْسِك، وَ رِفْقاً برَعِيَّتِك، وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بهِ حَاجَتَك مِنْ تَقْوِيمهمْ عَلَى الْحَقِ: اگر مردمان بر تو گمان ستم برند، عذر خود را آشكارا با آنان در ميان گذار و با اين كار ايشان را از بدگمانى بيرونآر، كه بدين رفتار، خود را به تربيت اخلاقى خوى داده باشى و با مردمان مدارا كرده و با عذرى كه مىآورى، بدانچه خواهى، مىرسى و آنان را به راه حق درمىآورى.»
6- همان، نامه 50.
7- داریوش هخامنشی در جمله دعا گونۀ معروفش، دروغ را همسنگ بلایایی چون خشکسالی و حمله دشمنان بر شمرده شده است: اهورا مزدا ، این سرزمین را ، این مرز و بوم را ، از کینه ، از دشمن ، از دروغ ، از خشکسالی حفظ کند.
8- كشف الغمّه، ج2،ص21 : «الناس على دین ملوكهم» دین مردم بر طبق دین رهبران و حاكمان آنان است. (مردم به روش و طریقه حاکمان خویش زندگی می کنند.)
9- شیخ کلینی، اصول کافی، ج۴، ص ۱۲۳: «إذا رأیتم اهل الریب و البدع من بعدی فأظهروا البرائه منهم … و باهتوهم کیلایطعموا فی الفساد فی الاسلام و یحذّرهم الناس»
10- فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۲۴۵ : «أی جادلوهم و اسکتوهم و اقطعوا الکلام علیهم»
11- مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، ج۲۶، ص۴۱۷
12- فصلنامه حضور، ش1، ص 113.
.
.
منبع: روزنامه شرق