سوغات مشهدالرضا برای مدافعان سلامت

 

محمد رضا زینالی :

امشب برای من شب سختی بود
امروز عصر برای حرم طلبیده شدم و در جمع تعدادی از خدام و دربانان مشرف شدم. باخودم گفتم خوش به حال خدامی که قبلا مردند و این شب و روزهایی ندیدند که حرم سلطان را در یک روز بارندگی بهاری در حالی نظاره گر باشم که صحن هایش چراغان، تمام کفشداری ها تعطیل، فرشها جمع شده، تمام درها بسته، مسیر خاصی نرده کشی شده، کتب و ادعیه جمع آوری و باران بهاری بر گنبد طلا اشک ریزان، این درها تماما به روی زوار باز بود فرشها پهن بود و خدام و فراش و کفشدار و دربان با چوب پرهای سبز خود مشغول خدمت بودند ولی اثری از هیچیک از آنها نبود نه صدای روضه خوانی نه زمزمه دعایی نه ولوله زائری، کجاست آن زائری که صلوات مطالبه میکرد، کجاست آن هق هق گریه، کجاست اشکهای ریزان. وقتی روبروی ضریح ایستادیم همه باهم زمزمه سردادیم ای صفای قلب زارم، هر چه دارم از تو دارم
تا قیامت ای رضا جان، سر ز کویَت بر ندارم
منم خاک درت غلام و نوکرت
به جان مادرت مرانی از درت

امانمان را برید و در آن لحظه تن خسته و رنجور پرستاران و پزشکانی که فداکارانانه برای نجات مردم بال بال میزنند جلو چشمم آمد و خالصانه نایب آنها شدم وقتی بیرون آمدم باران شدت گرفت و دقایقی بعد نقاره خانه در غربت تمام شروع به نواختن کرد طنین نقاره در صحن هایی که خالی از زائر بود پیچید باران بر گنبد طلا مینواخت و تنهایی در صحن انقلاب برای خودم قدم میزدم
آه ای حضرت سلطان…….

هر کس گره ای دارد رو به این حرم آرد — تا کسی نپندارد ما بی کس و بی یاریم
ما ابا الحسن داریم
ما سائل این کوییم ،سر سپرده ی اوییم — جز به درگه ایشان سر فرو نمی آریم
ما ابا الحسن داریم
ما گدای سلطانیم ، مور این سلیمانیم — عمریست بر این درگاه ماهمه نمک خواریم
ما ابا الحسن داریم!!!!

 

 

* از خدّام کاشانی حرم امام رضا (ع)

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.