فرهنگ مطالعه نیاز داریم نه پایتختی و نمایشگاه کتاب
علی مصلحی ــ مرحوم استاد «باستانی پاریزی» ــ که صدها سال باید سپری شود تا مادر دهر یکی شبیه او را بزاید ــ در کتاب مستطاب «نوج جو دوغ گو» داستانی نقل میکند که شرح حال دقیق حال و روز امروز کاشان غمزده ماست که نمایشگاه کتاب و جشنواره کتاب کودک و نوجوان و پایتخت کتاب در آن نه ۷ دست که هفتاد دست است، و شام و ناهار «مطالعه» به زحمت به عدد انگشتان دست میرسد.
این ادعای گزافی نیست. این واقعیت روشنتر از خورشید است. وقتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به کاشان بیاید و از یکی از بزرگترین و کمادعاترین مروجین مطالعه، فرهنگ، موزه و نشستهای کتاب و شعر و داستانخوانی (خانه کاج موزه منوچهر شیبانی) بازدید نکند، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل و به قولی در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
القصه؛ مرحوم باستانی مینویسد: «آقای ابراهیمی مدیر ابن سینا میگفت: یک روز یک مشتری آمد و گفت: آقا من یک مترونیم در نیم متر کتاب زرکوب میخواهم، مرحمت کنید و صورتحساب بنویسید. تعجب کرده و گفتم: از کدام استاد میخواهید؟ زریاب یا زرینکوب؟ گفت هیچِ، نوع آن مهم نیست، کتابِ جلدِ زرکوب میخواهم درست یکمترونیم متر بشود و جلدش زرکوب باشد. معلوم شد مشتری ما تازه ساختمات لوکس ساخته، همه دکور آنرا از شومینه و بار و ایوان و طاق و شاهنشین و صدر و ذیل پرداخته و گوشهای هم برای کتابخانه در نظر گرفته و حالا فقط برای دکور، در سالن بزرگ و مجلل خود، احتیاج به یک مترونیم کتاب دارد نه یک سانتیمتر کم، نه یک میلیمتر زیاد» (نون جو دوغ گو ۴۳۱ و ۴۳۲)
کاشان امروز ما و البته اکثر شهرهای کشور ما که بر اساس نتایج یک تحقیق مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، زیر خط فقر زندگی میکنند، اگر علاقهای هم به کتاب داشته باشند، پولی برای خرید آن ندارند، حالا تخفیف ۴۰ درصد باشد یا ۴۰۰ درصد و آدمی که دو یا سه شیفت برای تامین ضروریترین نیازهای زندگی بر اساس هرم مازلو سرکار میرود، اصولا فرصتی برای مطالعه پیدا نمیکند.
با این وصف و خیلی ساده روشن است که اگر متولیان فرهنگ و ارشاد این شهر، اندکی با واقعیات اجتماعی روبهرو بودند، نه تنها از خیر پایتختی کتاب، نخستین جشنواره کتاب کودک و نوجوان ــ که به جرات اعلام میکنم اولین و آخرین آن بود ــ میگذشتند، عطای برگزاری نمایشگاه کتاب در مصلی را هم به لقایش میبخشیدند و درخواست میکردند هزینههایی که اینگونه، بدون مطالعه و تحقیق تخصیص داده میشود، صرف ایجاد «فرهنگ مطالعه» و در حقیقت کیفیت به جای کمیت شود.
برای آنکه خیلی هم حرفهای این کمترین را پرتوپلا تلقی نکنید، باید ادعا کنم در طول ۵ سال گذشته، در هیچ نمایشگاه کتابی شرکت نکردهام، کتابی نخریدهام، اما دستِکم ۵۰۰ کتاب خوانده و دستکم بر ۱۰۰ حلد از آن شرح نوشتهام که نوشتههایم در رسانههای رسمی کشوری منتشر شده و قابل دسترس است.
این واقعیت را هم بگویم که خانههای قوطیکبریتی امروزی که جای یخچال و بخاری را به سختی دارد، اما دستِکم در هر خانه دو یا سه اسمارتفوت یا گوشیهای لمسی هست، جایی برای کتاب و کتابخانه نیست، اما اهل مطالعه باشیم، کتابخانه به اندازه کافی در شهر هست.
با این وصف نمایشگاه کتاب بیشتر به درد آنها میخورد که به قول مرحوم استاد باستانی پاریزی، در منزلشان کتاب نوعی «دکور» تلقی میشود.
بهتر است برگزاری نمایشگاه کتاب را هم به صنف بنا و معمار بسپاریم که برای سایز دکورها کتابهایی با قطع مناسب سفارش دهند.