معیارِحق ،«قدرت» نیست

دکتر فهیمی‌تبار: قدرت ِرسانه ای ِاُموی، آنقدر قوی بود که توانست علی ع را در باور مردم، عامل تفرقه و رکود خواند، و پس از شهادتش، مردمانی را به شکرانه مرگ او به سجده ی شکر وادارد.

عجیب نیست که حضرت مجتبی ع را مایه ذلّت مسلمین دانستند و تخته تابوتش را با تیر، به تن ِمسمومش دوختند.

«اینان که تیر انداختند و به سجده افتادند ساخته شدگان امواج ایستگاه اُموی از فرستنده شام بودند»
البته رسانه های آن روز از نوع محراب و منبر بود، با چاشنی ِآیات و روایات، گاهی روایات می ساختند و گاهی آیات و روایات را آنگونه که می خواستند می آراستند، همه جا تملّق و چاپلوسی، نه تنها برای قُربِ به حکومت، که برای قرب به خدا.

امویان بلیط بهشت می فروختند و پروانه ِنجات از آتش جهنم صادر می کردند، طبیعی است در این فضای تیره، عوام برای خرید یکی دو دانگ از بهشت، مقابل دکّه اُموی، صف بکشند و گوششان به اندیشه وری که به اندیشیدن فرا می خواند بدهکار نباشد۰
آنقدر صدای بلندگوی اموی گوشها را پرکرده بود که صدای خاندان نبوّت در هیاهوی رسانه ی ابو سُفیانی گم می شد!
براستی هیچ سرقتی به وحشتناکی سرقت ِفکر نیست، اگر فکر مردم دزدیده شود، دیگر زحمت دست در جیب آنها کردن لازم نمی شود،
خودشان تقدیم می کنند!
مساجد اموی، این پایگاه های جهل و توجیه گر ِستم بودکه آن پدر ِمکّار و این پسرکِ لاابالی را مظهر ِعدالت و پاسدار وحی نامیدند، حکومت با پشتوانه این فرستنده های فریب، با بیت المال، حنجرها خریدند و با شمشیر سینه ها دریدند، در چنین احوالی، حج و نماز و قرائت قرآن سپر ی شده بود برای سارقان فکر و ذکر۰
اگرقدرت اقتصادی،سیاسی، وقدرت نظامی ، رسانه را پشتیبانی نکند، ماشین ِپول و چرخ ِتخت و اَرّابه ِزور، از حرکت می ماند ۰
معاویه نه با آب و زمین و شمشیر، که با کاتب وحی بودن و خالُ المومنین شدن و حدیث سازی، ریشه ی ریش خود را محکم کرد و با تکیه بر حیله های عمرو عاص ، علوفه برای نُشخوارِ متملّقین، فراهم آورد، معاویه با این فضاسازی، یزید را در اسبان تیزرو، شمشیرهای برق دار، و در نیزه ها و تیرهای تیز و مردان جنگی،و در کنیزکان وغلامانِ تهی مغز، وارث خود کردو گویندگان ِگدا صفت ِمنابر و راویان مزدور را ساقدوش او قرار داد ۰
یزید چهره شاخص خلافت اسلامی ، خادم حرمین شریف و صادر احکام واعظان بی دین ،مصدر فرامین و واضع قوانینِ وحیانی تلقی شد؛
یزید هم از قدرت رسانه ای و قدرت اقتصادی و هم از قدرت نظامی ِکافی برخوردار بود، افکار عمومی که معاویه آن را با هدیه های به سرقت رفته از جیب مردم شکل داده بود در اختیار یزید بود و برق شمشیر آن را همراهی می کرد۰
رها شده از برق شمشیر و آزاد شده از بند پول، به نام حسین بن علی ع، طلسم ِترس و جهل را شکست و بهشت و جهنم ِتوهمّی را درهم ریخت و احادیثِ جعلی را به دیوار کوبید و حکومت را پریشان کرد ۰
کافی است خود را در آنزمان ، در محاصره نظامیانی ببینی که با فرمان
«یا خیل الله، اِرکبی و بالجنة ِاَبشریِ» پسر سعد(بعد از به جا آوردن نماز صبح)، به تو حمله ور شوند.
کدام قلب از چنین نیروی مسلح ِقوی که خود را سربازان خدا می دانند بر خود نلرزد؟!
کدام دل است که با افراد اندک در برابر انبوهی از خدم و حشم ِغرق ِسلاح نترسد؟!
چه کسی می تواند به خاطر نصیحتها و مصلحت اندیشیهای مشفقانه اُمّ ُسّلمه و عبدالله بن عباس و دیگران به ادامه مسیر خود تردید نکند؟!
تنها تنها، صاحب ِبصیرت ِنافذ، در چنین شرایطی خودرا نمیبازد.
همانکه باور کند «داشتن قدرت» معیارِ حق بودن نیست؛ حق مثل باطل، وباطل مثل حق می تواند قدرتمند باشد،کسی که نیروی جسمی ، نظامی ، اقتصادی را معیار بر ِحق بودن می داند، در چنین شرایطی خود را می بازد. عباس بن علی ع که در کلام حضرت صادق ع ملقّب به «نافذالبصیره و صَلَبُ الایمان» شده به خاطر این است که معیار حق بودن را قدرت نمی داند وگرنه درآن شرایط باید خود را می باخت،و همان شب ِعاشورا امان نامه و نجات از مرگ را می پذیرفت، ولی به یاد داشت در قرآن آمده است «فلا یَغُرّنّکَ تَقَلُّبُ الذین کفروا فی البلاد». مبادا هیاهوی رسانه های باطل و شگردهای جنگهای روانی و زرق و برق باطل گرایان تو را در مسیر حق ،مردّد کند و نیز مبادا تصور کنی رونق بازار اقتصادی و همواری جاده زندگی تو، نشانه اقبال خداست.
این درس مدرسه عاشوراست:
«نه از قدرت باطل بترس و نه به قدرت خود مغرور باش»
قدرت باطل راهزن و قدرت تو گول زن است، مگردر مسیر حق باشی۰
سلام بر پرچمدار بصیر کربلا حضرت عباس بن علی ع که اندیشه را بصیرت بخشید.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.