برای خودمان که حافظه تاریخی ایم…
محمد احمدینجات/ ما دانای کل هستیم، منظورم از ما؛ یعنی همین هممیهنهای عزیز.
ما ایرانیان اصولا درباره هر موضوع و رهآوردی، اطلاعات داریم و صاحب سبک هستیم.
دائما درباره همه اشخاص یا قضاوت میکنیم، یا مکرر داریم برای همدیگر نسخه میپیچیم.
درباره سیاست خارجه و آمریکا اظهارنظر میکنیم، و ترامپ را مناسب مردم آمریکا نمیدانیم که انگار مهر دکترای علوم سیاسیمان هنوز تر است، و فقط منتظر تماس دانشگاه برای تدریس هستیم.
میرویم زیر پست رونالدو و برای درمان پایش زردچوبه و تخممرغ تجویز میکنیم، و به بهاره رهنما میگوییم شوهر دومت برازندهات نیست؛ انگار سالها با او در تمام کافیشاپهای شهر قهوه خوردهایم.
با عربها بد میشویم و میگوییم: به جای سلام بگوییم درود؛ وقتی میشنویم بهجای مرسی بگویید سپاس،زبانِمان الکن میشود. جوری کلمات انگلیسی ورد زبانِمان میشود که انگار مهر شناسنامه در کالیفرنیا خورده و شیرمان را در لاسوگاس به رگ زدهایم.
فیلم معلم را میگذاریم در صفحه شخصیمان با صد آه و نفرین؛ که ببین بیوجدان به بچه مردم چه فحشی میدهد؟ و چند دقیقه بعد برای افتادن توپ بچه توی حیاط، پدر و مادرش را مورد عنایت قرار میدهیم.
پای کتابخواندن که میرسد؛ همه از شکم مادرمان، نه تنها کتابخوان، بلکه نویسنده بهدنیا آمدهایم و صفحهها پر میشود از هشتگ#کتاب_بخوانیم و #کتاب_خوب و … و اینکه چرا سرانه مطالعه هم چنان زیر ۱۰ دقیقه است، سوالی بیجواب است.
بحث کتابنخواندن که میشود؛ ناله جیب خالی و نداشتن وقت عالی و محتوای پوچ کتابها میشود و همان موقع در مورد قیمت فلان رستوران با ۲۰ درصد تخفیف و کیفیت مثالزدنیاش صحبت میکنیم.
امان از کمپینهایِمان؛هشتگ سگ فحش نیست را ترند میکنیم و اگر کسی همین را بع ما بگوید، با قداره از وسطت نصفش میکنیم.
چنان برای عید قربان و گوسفندهایش دلسوزی میکنیم که انگار کله و پاچهای که صبحها میخوریم، گوسفندش کارت اهدای عضو داشته است!
فقط مانده است برای دختر ترامپ خواستگار پیدا کنیم و سیسمونی بچه فلان بازیگر را ما انتخاب کنیم.
به جد که ما حافظهی تاریخایم….