روز مرد و حرمت پدرانه
زهرا مهدیپور / مردها، همانهایی که جورابهایشان سوراخ است و نصف عمرشان در پیداکردن لنگه دیگر جورایی میگذرد. همانهایی که به محض پدرشدن، به خاموشکردن کولر معروف میشوند و از این کلیشهها که همگی درباره آنها میگویند.
آنها که هرچه این کاسه و آن کاسه میکنند، باز هشتِشان گرو نهشان است. همانهایی که ۶ صبح از خانه میزنند بیرون و ۱۲ شب تازه سرشب و موقع آمدنشان به خانه و کاشانه است.
مردها؛ همانهایی که بعضیهاشان بِشمُر سه از خستگی به خواب میروند و بعضی را فکر و خیال دو دو تا چهارتا، بیتاب و بیخواب میکند.
مردها سالهاست با هدیهی جورابی خوشحال میشوند، اما روز زن که میشود، در به در این جیب و آن جیب میشوند تا سری به طلافروشی بزنند.
مردهایی که جوهرشان کار است و خدا این روزها جوهر مردی را از او نگیرد.
ین روزها کارت بانکی مردها وسیلهای شده برای سنجش اعتبارشان؛ هرچه پرپولتر اعتبار بیشتر، و چهقدر سخت است کسب اعتبار وقتی در گرو پول باشد.
به راستی کدام روز روزشان نیست؟ پای غصههای یک پدر نشستن کافی است تا تمام روزها حرمت پدرانه بگیرد. شاید اگر حضرت امیر (ع) درد دلش را به کسی جز چاه میگفت، حالا تمامی روزها رنگ پدر میگرفت و بوی مردانگی میداد.
میخواهم از مردها بنویسم، از اجتماعشان، از جایی که مردبودن دشوارترین کار دنیاست.
زمانه هرچند هزار رنگ، اما در مشت مردها میچرخد… در ید اختیار آنهاست جنگیدن با هزار رنگ روزگار.
کارکردن برای دیگران، خوابی کوتاه که تماسهای بازار کار بههم میریزندش و تفریحی در حد دیدن اخبار و گاهی فوتبال همهی زندگی مردهای این روزهاست.
نمیدانم سبب شأن سوره انسان چیست؟ اما بیشک خدا با نگاهکردن به مرد نام سوره را انسان گذاشت.
کاش برای جامعهام مردها دستبهکار شوند. مردان همه فن حریفی که یک بار دست کرونا را بگیرند و از خانه و کاشانه بیرون کنند و خانواده به ستوه آمده از دست این مهمان خودخوانده را به آرامش برسانند و باری دیگر دست توانایی شوند در برابر سیل درد.
مردان استواری که تحریمها و تهدیدها از جا تکانشان ندهد.
کاش مردان جامعهام به اندازه کافی مرد باشند، و کاش خدا بنای هیچ خانوادهای را برای دروغگویی مرد خانواده سست نکند….