ما را تمام نکنید

وحیدرضا صادق‌پور: هیچ وقت دلخوشی های طولانی نداشته ایم.

سال ۱۳۸۰که پلاتوی کارگاه نمایش «رها» با بی کفایتی مسئولان وقت ارشاد تعطیل شد.

در حسرت یک پلاتو بودیم تا باز هم خاطره بازی کنیم.

صبح تا شب تمرین و اتود، شبانه‌های تاتری، تماشاگرهای دوست داشتنی و یک دنیا عشق.

«سید مجتبی جدی» در سال ۱۳۹۰ نمایش «سعادت لرزان مردمان تیره روز » را شروع به تمرین کرد؛

در یک سالن ورزشی که بیشتر شبیه یک سوله بود در گوشه ای دنج در فرهنگسرای مهر.

ظهر، صبح و شب مشغول تمرین بودیم.

ماه‌ رمضان و دورهمی‌های افطار در آن سوله، قرار گذاشتیم «سعادت لرزان» را در همان سوله به روی صحنه ببریم.

داربست زدیم، جایگاه تماشاگران را درست کردیم، زیر پای تماشاگران نور و صدا دادیم، رنگ کردیم و اجرا کردیم.

«احمد مهرانفر» روزی آمد سر تمرین و گفت: «کسی قدر می داند؟ بعید می‌دانم؟! »

با پیگیریهای مهندس مجدالاشرافی آن سوله بعد از یک سال با همت سید مجتبی جدی تبدیل شد به تماشاخانه ماه.

اجرا، پشت اجرا، خاطره در پی خاطره.

و امروز خبر دار شدیم ظاهراً به دلیل برگزاری آزمایش شیمی و …. سالن پودر شد.

نزدیک به یک دهه خون دل خوردن، زحمت و خاطره بر باد رفت.

مقصر کیست؟

آن‌قدر این روزها دنبال مقصر هستیم که خسته شدیم.

واقعا خسته ایم.

خموده ایم.

نگذارید ذوق ما کور شود.

نگذارید شوق در ما بمیرد.

نگذارید دق مرگ شویم.

به خدا دیگر انگیزه ای برایمان نمانده است.

آن از ادارات فرهنگی ارشاد و آموزش و پرورش‌مان و این هم از خودمان.

التماس می کنم ما را تمام نکنید.

ما هنرمندیم.

احساس داریم.

احساس ما را نکشید.

کاشان بی رمق است. با کشتن هنر و مکان‌های هنری بی رمق ترش نکنید.

خواهش می کنم.

راستی الان باید تا چند سال به چه کسی التماس کنیم تا یک سالن ساخته شود؟

 

منبع: کانال نویسنده

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.