یادداشتی به مناسبت روز خبرنگار
محدثه میرکمال اردستانی :
هفده مرداد، روزیست که خبرنگارها و مسئولان دور یک میز
مینشینند، روز خبرنگار را گرامی میدارند و در آخر یک لوح تقدیر به همراه هدیهای(مثلا یک هدفون که از شانس بد ما خراب هم هست) به رسم یادبود به خانههایشان میبرند و لوح امسال را هم کنار لوح های سال قبل میگذارند.
تعداد خبرنگارانی که در روز خبرنگار از آنان تقدیر میشود قالبا بیش از صد نفر است اما بلافاصله بعد از روز خبرنگار به صورت غیرقابل باوری تعدادشان آب میرود.
تازه همینها هم که باقی میمانند رسالتشان را حفظ نمیکنند.
گروهی میرزا بنویس میشوند، گروهی هم سانسورچی.
دسته ی اول سکوتشان به نرخ روز، نانشان را تامین میکند.
نوشتههایشان هم بیشتر شبیه انشاءهای سال سوم راهنمایی است تا خبر.
کاغذ و قلمشان را دست میگیرند و به هرکجا که بوی نان به مشام برسد می روند و بر اساس نوع سفره برای افراد لقب و تعریف و تمجید میتراشند و انشاءشان را در رسانهشان منتشر میکنند و بلافاصله هم فاکتور را محضر مبارک جناب مسئول تقدیم میدارند.
حالا هی بگو عزیز من! در خبر نباید قضاوت آورد، در خبر نباید از صفت و غیره استفاده کرد، گوششان بدهکار نیست که نیست.
سانسور شدگان هم افرادی هستند که از ترس سانسور شدن خودشان از صفحه ی روزگار، سیاست شتر دیدی ندیدی را پیشه می کنند.
به عقیده این دوستان آدم باید باشد تا رسانه خبر داشته باشد و برای بودن هم باید حواست جمع باشد حرفی نزی تا به مسئولی بر بخورد.
خیلی خودمانیش این می شود که آدم عاقل دنبال دردسر نمیگردد.
جالب است بدانید نوشته های سانسور شدگان توسط میرزا بنویس ها کپی میشود و البته ذکر منبع هم یک امر بسیار ننگ و عار است.
البته اوضاع هنوز به حالت انقراض کامل نرسیده است؛ در کنار این دو گروه، تک و توکی هم پیدا می شوند که رسالتشان را حفظ می کنند و به خبرنگاری به عنوان رسالت اجتماعی می نگرند.
اینها نان که نمی خواهند هیچ، به نخوردن چوب و چماق و نشنیدن بد و بیراه قناعت دارند؛ اما چه می شود کرد وقتی که همه اینها لازمه جدانشدنی کار خبر است.
هر لحظه هم ممکن است زبان سرخشان سر سبزشان را به باد بدهد.
اما به هر روی جامعه خبری از وجود این دسته است که شرافت می یابد و باید روز خبرنگار را به این دسته تبریک گفت هرچند که ممکن است بر سر میزهای این روزهای مسئولان حاضر نشوند یا به ضیافتی دعوت نشوند.