تلخ و شیرین سی سال سقایی

 

 

«یک سال نه؛ 10 ماه دیگه». این جمله را «غلامعلی نزادی» وقتی به زبان آورد که به او گفتیم شنیده‌ایم یک سال دیگر بازنشست می‌شود. نگاهش خیره ماند و بعد از کمی سکوت، سری تکان داد، نفس عمیقی کشید و ادامه داد: «چند ماه دیگر می‌شود سی سال».

سی سال قبل به عنوان راننده بیل مکانیکی برای یکی از پیمانکاران شرکت آبفا کار می‌کرد که به او گفتند؛ این شرکت به راننده نیاز دارد. با شناختی که از آبفا داشت به این شرکت پیوست و در طول این سی سال، همان شغل روز اولش یعنی رانندگی بیل مکانیکی را ادامه داده است. حالا دفتر خاطرات ذهن او، سرشار است از تلخ و شیرین سی سال «سقایی».

می‌گوید: «سی سال پیش مجرد بودم. الان سه پسر دارم». این راننده اهل روستای سده، از معدود کارگرانی است که رضایت دارد فرزندانش شغل خودش را ادامه دهند. نزادی می‌گوید: «من از شغلم راضی هستم. درست است که شب و روز نداریم و این برای خانواده خیلی سخت است. اما خب، این کار خدمت به مردم است. همین که آب خانه ای وصل شود و مردم به ما دعا کنند، خودش کلی ارزش دارد».

در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان با این راننده باسابقه، در دفتر روابط عمومی آبفا به گفتگو نشستیم و از او پرسیدیم:

نزادی سی سال قبل با نزادی الان چه تفاوتی کرده است؟

خب سی سال پیش خیلی جوان‌تر بودم. این بازوها زور داشت. انرژی جوانی را داشتیم و بیشتر کارها را با همین انرژی دنبال می‌کردیم اما الان دیگر آن زور و بازو را ندارم. کارها را الان با تجربه‌ای که کسب کرده‌ام دنبال می‌کنم.

از این که سی سال عمرت را در این کار گذرانده‌ای راضی هستی؟

بله؛ وقتی به آبفا آمدم دنبال یک لقمه نان حلال بودم. از طرفی کار ما خدمت به مردم است. یعنی فقط به چشم کار به آن نگاه نمی‌کنیم. وقتی سر پروژه هستیم به این فکر می کنیم که این کار زود به نتیجه برسد و یکی برایمان دعا کند.

تا الان شده که سر پروژه گریه کنی؟

یکبار.

کجا؟

ماه رمضان بود. در خیابان محتشم روبه روی مسجد صفایی لوله شکسته بود. ساعت ۱۲ شب مشغول کار شدیم. آن زمان تجهیزات مناسبی نداشتیم. کمپرسور می‌زدیم.

حاج آقایی آمد و گفت من صبح روزه بوده‌ام حالا هم برای نماز شب به مسجد می‌روم؛ ولی فکر می‌کنم ثواب کار شما از کار من بیشتر است. او را نمی‌شناختیم اما بعدا گفتند که آقای خراسانی نامی بوده است. حرف این حاجی آقا خیلی مرا تحت تاثیر قرار داد. به مسجد رفت و نزدیک سحر برگشت. به خانه رفت و دوباره برای نماز صبح آمد. باز هم خداقوتی گفت و دستی بر کتف ما کشید . از نماز که برگشت راجع به صحبتی که درباره ثواب کار ما کرده بود از او پرسیدم. گفت کافی است یک نفر نیاز به آب داشته باشد و شما احتیاج او را برآورده کنید. آن شب از حرف او خیلی حالم عوض شد و گفتم خدایا یعنی ما هم ثواب می‌بریم؟!

سختی کار شما در چیست؟

سختی کار ما جایی است که لوله شکسته و مردم ناراضی هستند. حالا شما حساب کنید از یک طرف آب قطع شده و مردم ناراضی هستند و از طرفی دیگر مسیری را که می‌خواهیم حفاری کنیم کابل برق، لوله گاز و غیره هست. در چنین شرایطی اگر کوچکترین بی‌احتیاطی داشته باشیم، حادثه دیگری درست می‌شود و مشکلات زیادتر شده و بیشتر از چشم مردم می‌افتیم. برای ما سخت است که نتوانیم کارمان را به نحو احسن انجام دهیم‌.

تاکنون چنین اتفاقی برایت رخ داده است؟

بله؛ در پل دشت چال. ما وقتی با بیل مکانیکی رفتیم به داخل قناتی افتادیم و همان لحظه با وزن بیل مکانیکی، لوله گاز هم قطع شد. شب بدی بود. مردم آمدند سر و صدا که آب قطع بود، گازمان را هم قطع کردید. برای ما خیلی بد تمام شد.

تا به حال با مردم درگیر شده‌ای؟

نه, با مردم نمی‌شود و نمی‌توانیم درگیر شویم‌. اگر جایی برویم که آنها هم برخورد بدی با ما داشته باشند، مجبوریم کوتاه بیاییم. می‌گوییم حق با آنهاست. ما اگر خودمان هم آب نداشته باشیم ناراحت می‌شویم.

اگر کسی از شما بپرسد، سه خاطره از روزهای سخت این سی سال تعریف کن، چه خاطره‌هایی را تعریف می‌کنی؟

خط نابر شکسته بود و نمی‌توانستند چاهش را خاموش کنند. روز قبلش از سر صبح تا ساعت 10 سر کار بودم. ساعت 10 تماس گرفتند که خط نابر شکسته و باید به آنجا بروم. درخواست کفی تریلی کردم تا دستگاه‌ها را بار کنیم و ببریم. آن زمان کارپرداز ما آقای مژده بود. هرچه به این در و آن در زد نتوانست تریلی پیدا کند. ساعت یک و نیم شب شد. آن زمان آقای مهندس اسدی مدیر امور بود. تماس گرفت و گفت حالا که تریلی پیدا نمی‌کنی خودت با بیل حرکت کن و برو. مهندس تاکید داشت که چاه آب اگر خاموش شود زنگ زدگی زیادی به خط لوله منتقل شده و وارد منازل می‌شود و برای همین می‌گفتند که چاه نباید خاموش شود. شبکه نابر هم به صورت مستقیم به شبکه شهر وصل بود و مخزنی وجود نداشت. آن شب ساعت یک و نیم حرکت کردیم و ساعت 6 صبح به نابر رسیدیم. مجبور بودیم حفاری کنیم تا به صورت موقت مشکل را برطرف کنند. اکیپ تعمیرات آمدند و به صورت جزئی رفع نقص کردند. مجبور شدیم یک شاخه را بیرون آوریم تا کل آن قسمت عوض شود‌. دوباره شروع به حفاری کردیم تا روز بعد که آمدند و لوله را عوض کردند و آن زمان دیگر ما به کاشان برگشتیم. حدود 70 ساعت به صورت یک‌سره من سر کار بودم.

پروژه سخت دیگر مربوط به اصلاح انشعابات قمصر در اوایل سال 74 است. لوله‌های قمصر فرسوده بود و اصلا شبکه‌ای وجود نداشت. هرکس یک لوله دو برای خود وصل کرده بود. ما در سرمای زمستان آن سال باید شبکه را اصلاح می‎کردیم. سه ماه این پروژه طول کشید و در طول این مدت من قمصر بودم.

دو حادثه جالب هم در خود کاشان داشتیم. یکی برای خیابان محتشم بود. لوله‌های خیابان کمال الملک، محتشم و پانزده خرداد چدنی و قدیمی بود و ما هر هفته در این مسیرها حادثه داشتیم. یکبار آب از یک منزل خارج می‌شد. 72 ساعت مسیر را کندیم تا متوجه شدیم لوله اصلی در خیابان دچار شکستگی شده و آب از این خانه بیرون آمده است.

یکبار هم آب از میدان 15 خرداد خارج می‌شد.  4-5 روز مسیر را کندیم تا اینکه متوجه شدیم در خیابان ژآندارمری لوله شکسته است. آب در لوله های مخابرات افتاده و یکی از حوضچه‌های مخابرات را پر کرده و از پانزده خرداد بیرون زده بود.

تاکنون از سختی‌ها گفتید. یک خاطره شیرین بگویید؟

برای استخدام گفتند باید تست اعتیاد و هویت بدهیم. در جلسه که مدیر وقت آقای کوشان بودند گفتند من از نظر اعتیاد تضمینشان می‌کنم. آن موقع من منظورشان را متوجه نمی‌شدم و نمی‌دانستم هدفشان چیست. بعد ایشان گفتند اگر این آقا مشکل داشت ۷۲ ساعت در خیابان محتشم یک سره کار نمی‌کرد و تنها استراحتش یک نماز و نهار و شام نبود. این برخورد مهندس خیلی برایم شیرین بود و باعث شد نسبت به کارم دلگرم شوم.

خانواده‌ات از شغلت راضی هستند؟

راضی هستند اما از بعضی موارد نه. ما مرخصی نداریم. انتظار دارند وقت بیشتری در اختیارشان بگذارم.  به آنها حق می‌‎دهم اما شغل ما به این شکل است؛ مثلا در خانه سر سفره هستیم جایی لوله می‌شکند و بابد برویم. این چالشها وجود دارد.

مشترک کم مصرفی یا پر مصرف؟

کم مصرف؛ ما مشکلات آبی را دیده‌ایم. بچه‌هایم را گاهی سر پروژه‌ها برده‌ام. شاید درک مشکلات کم آبی سبب شده آنها هم کم مصرف کنند.

مشکلات آبی سده چیست؟

مشکل آب را در تمام کاشان و روستاهایش داریم  و این مشکلات سال به سال بیشتر می‌شود؛ مثلا قناتها خشک شده، چاه عمیق حفر شده و آب بعضی چشمه‌ها کم شده است. سده هم همینطور است.

وقتی می‌بینی برخی آب را هدر می‌دهند چه حسی داری؟

خیلی ناراحت می‌شوم. اما خب کاری از دستم برنمی‌آید.

اگر قرار باشد آقای اسدی عید فطر به شما عیدی بدهد از او چه می‌خواهید؟

۳۰ سال است که با او کار کرده‌ایم. زمانی که مدیر امور بود خودش مستقیما بر کار ما نظارت داشت حالا که مدیرعامل شده وقت کمتری برای سر زدن به ما دارد. اما می‌دانیم اگر کم و کسری باشد با شناختی که از ما دارد خودش اقدام می‌کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.