التزام به اصول اجتماعی کسوت و مسؤلیت
جلسه تودیع و معارفه فرماندار تمام شده بود. میهمانها در سالن طبقه سوم ساختمان اتاق بازرگانی حقلههای چندنفری تشکیل داده بودند و با هم گپ میزدند.
یکی از این حلقهها، حلقه خبرنگاران بود. دوستان سفرهدل گشوده بودند که آقای «جواد جهانآرایی» شاعر نامی کاشان، به جمع اضافه شد و گفت: حواستان کجاست؟ شما چه خبرنگارانی هستید؟! سوژه را شکار کنید؟! تا حالا پنج تا شده.
پرسیدیم: «چی شده؟»
بلافاصله روحانیی ــ که در یکی از نهادهای فرهنگی شهر مسئولیت خطیری دارد ــ را نشان داد و گفت: تا حالا حدود پنج_شش میوه خورده و اصلا توجه ندارد که این میوهها را برای همه گذاشتهاند. (نقل به مضمون)
رفقا زیر خنده زدند و به هم تاکید داشتند که «حاجیآقا رو نگاه کن».
نگاهی به سالن انداختم. تعداد زیادی از افراد حاضر در سالن به او نگاه میکردند و او بیآنکه متوجه بقیه باشد، مشغول خوردن بود.
وقتی که از میز جدا شد، سراغ فردی که روبهروی او ایستاده بود رفتم. هنوز حرفی نزده بودم که زد زیرخنده و گفت «به حاجیآقا گفتم …».
کنار آن میز آدمهای زیادی مشغول خوردن بودند؛ اما طرز میوهخوردن او و مدت زمان ایستادنش بر سر میز، باعث جلب توجه دیگران شده بود.
جهانآرایی که نمیتواند از این صحنهها بگذرد اینبار دیگر منتظر انتشار «آرمان» هم نشد و بلافاصله مطلب کوتاهی را در فضای مجازی منتشر کرد؛ مطلبی که تا به امروز توسط دوستان زیادی برایم ارسال شده است.
برایم دردناک است وقتی میدیدم فردی مسئولیت یک نهاد فرهنگی در دارالمومنین کاشان را بر عهده دارد که ابتداییترین اصول رفتار اجتماعی را نمیداند.
کسی که از چنین اصول پیشپاافتادهای آگاهی ندارد، چگونه میتواند برای فرهنگ یک شهر تصمیمساز شود؟ ثمره تصمیمی که توسط چنین فردی گرفته میشود چه خواهد بود؟
البته پاسخ این پرسش را همه کسانی که حتی از دور دستی بر آتش فرهنگ این شهر دارند به روشنی میدانند.
دردناکتر آنکه این فرد لباس روحانیت را به تن داشت و افراد حاضر در آن سالن، بیش از آنکه به شخصیت حقیقی او اشاره کنند، «حاجیآقا» خطابش میکردند؛ یعنی رفتار او را به پای همه طلبههایی مینوشتند که در جامعه امروز، بدون هیچ گناهی هدف کنایهها، متلکها و انتقادهایی هستند که در رفتارهای افراد دیگر ریشه دارد.