کاشان و بنبست حاشیه!
صادق صدقگو : «استان کاشان» رویای قدیم و آرزوی دیرین مردم دیار سیلک است. آنچنان که نمایندگان مردم کاشان از محمد امامی کاشانی تا سید جواد ساداتی نژاد در وعدههای انتخاباتی، سخنرانی ها و پیگیریهایشان نیمنگاهی به آن داشته اند و از کنار این مطالبه عمومی (با هر نیّتی) به سادگی نگذشتهاند.
برخی بر این باورند که بیتوجهی «اصفهان» به شهرستانهای دور از مرکز استان یا کملطفی «اصفهانی ها» به کاشان (و ارائه مستنداتی در اثبات این مدعا)، اوضاع کنونی را برای کاشان رقم زده و نیاز به تحقق این رویا را تقویت کرده است.
اما عامل اصلی در عدم پیشرفت و افول جایگاهش «استان نشدن» نیست که از این منظر و به امید اصلاح وضع موجود، رویای «استان شدن» را به مثابه باز شدن گره کور فرایند توسعه شهرمان تلقی میکنیم.
عمدهترین مشکل کاشان حاشیههایی است همچنان بر متن ماجرا غلبه دارد و جایگاهش را از تراز مرکز استان، تنزل داده است.
ماجراهای کاشان و حواشیاش، تعبیری است از «حسنات الابرار سیئات المقربین» (کارهای نیک خوبان برای مقربان عملِ زشت محسوب میشود).
همه شهرها کنسرت یا تئاتر طنز دارند، سالیانه پروژههای عمرانی چند ده میلیاردی در آن به سادگی عملیاتی میشود، ایجاد شادی برای بیماران خاص امری طبیعی است، شهرداریهایشان کسری بودجه و کارمندانش حقوق معوقه دارند، حتی وجود غلط املایی یا نگارشی در پردههای تبلیغاتیشان امری طبیعی و در عین حال کم اهمیت است! اما در «کاشان» گناهی عظیم و نابخشودنی قلمداد میشود و برای آن هیاهو و بلوا بر پا شده و چندین روز «تیتر یک» برخی از رسانههای شهرمان، حواشی پیرامون این اتفاقات و دامن زدن به آن است.
حاشیهسازیها و حاشیهبازیها، تصویر شهرمان را ناموزون و کاریکاتوری کرده است. آنچنان که بعضی موضوعات کم اهمیت، بسیار بزرگتر از حد معمول شده و از کاه، کوهی ساخته میشود اما برخی ماجراهای مهم دیگر، کوچکتر از حد عادی و متعارف نمایش داده شده و به سادگی از کنار آن عبور میشود.
این مرداب توسعهنیافتگی، صدر تا ذیل شهرمان را در خود فرو برده و در اثر آن حتی همسایۀ همجوارمان «آران و بیدگل» در حال پیشی گرفتن است و «کاشان» هنوز اندر خم یک «کوچه» مانده : «بن بست حاشیه!»
و در این اوضاع و احوال، چشم انداز روشنی در انتظار دیار سیلک نیست.