کاشان، حاجمحمدآقا میخواهد، نه حاجعلی
صادق صدقگو: هوا به شدت گرم بود. به احتمال زیاد راهپیمایی روز جهانی قدس بود که برای خنک شدن مردم، کامیون قرمز آتش نشانی روی سر مردم آب میپاشید.
مردی که بعدها فهمیدم حسنشیری است (که خدایش به سلامت دارد) پشت نیسان قرمز رنگ سپاه ایستاده بود و شعار میداد: «برای فتح کربلا» و ما جواب میدادیم: «پیش به سوی جبههها».
قدم کوتاه بودم و در آن جمعیت متراکم، جایی را نمیدیدم. به آقاجون اصرار کردم من را کول کن که ابتدا و انتهای جمعیت را ببینم.
گفت آقا! تو سنگین شدی. با اصرار بر دوش پدر بزرگم سوار شدم. پیرمردی با لباده آبی رنگ و کلاه بافتنی را دیدم که پشت به جمعیت، به طرف جلو خم شده و دستانش را باز کرده است.
گفتم: آقاجون یه پیرمرد جلوتر وسط جمعیت وایساده. پولم بده کمکش کنم.
جلوتر که رسیدیم، فهمیدم که با هم آشنا هستند:
– سلام حاج محمدآقا، خدا خیرت بده.
+ سلام حاج آقامحمود، خدا شهیدت رو رحمت کنه.
و رد شدیم. آقاجون گفت: «ایشون کمک نمیخواست. حاجی رسولزاده است. هیات بنیالزهرا(س) که هرساله بیست دی، صبحانه عدسی بهشون میدیم. حاجی میخواست به مردم کمک کنه. چون اینجا وسط خیابون، فرو رفته و یه چاله است، برای اینکه مردم توش نیفتند، وایساده اینجا و دستاش رو باز کرده که جمعیت از دو طرف چاله برن.»
گفتم «خب شاید توی این همه جمعیت، یکی به خودش بخوره و بیفته تو چاله و زخمی بشه.»
سرش رو تکون داد و گفت: حاجی رسولزاده است دیگه!
در عالم بچگی، فهم و درک معنای حرف آقاجون، برایم سنگین بود اما بعدها به حرف او پی بردم. چرا که آنانی که «حاج محمد آقا رسول زاده» را میشناسند، میدانند واژۀ «مومن واقعی» برازندۀ وجود او بود.
پس از هجران او، در میان فرزندانش «حاج علی» علی الظاهر مدعی بود که خَلقاً و خُلقاً به او نزدیکتر است و حضورش در فعالیتهای اجرایی، سیاسی و اجتماعی باعث شد که این قرابت خونی، برای او «کارساز» و «گرهگشا» باشد.
او روزگاری، رستگاری و تکلیف را در کسب کرسی نمایندگی مجلس از حوزه انتخابیه نطنز و قمصر دید اما با دور اندیشی مرحوم آیت الله یثربی و عدم حمایت از وی، توفیقی برای راهیابی به مجلس نیافت.
مدتی دلخور از راست بود و چرخشی به چپ داشت و از این رو، افتخار خود را در معاونت عبدالمجید معادیخواه و سید محمد خاتمی در وزارت ارشاد میدانست و بعد از مدتی چرخشی دیگر داشت و در لیست اصولگرایان کاشان قرار گرفت و در سال 92 راهی شورای اسلامی شهر کاشان شد.
پس از چندسال و با افول ستاره اقبال آن جناح، راهی خاستگاه نخست خود، بیت آیت الله یثربی شد و در سال 1396 با حضور در لیست «شهر همدلی» کرسی شورای شهر و ریاست آنر ا کسب کرد و امروز و در شرایطی که میبایست بر اساس تعهد شرعی و سوگندی که یاد کرده کرسی ریاست را به دیگران واگذار کند، گردش به راست کرده و دوباره به صف اصولگرایان پیوسته است.
اگر تغییر دیدگاه و یا موضع سیاسی، بر محور منطق و استدلال باشد، امری پسندیده و بدیهی است و اما تغییرات لحظهای و مکرر، چرخشهای چندین باره این بار مُهر پایانی بر حیات سیاسی و زیست اجتماعی «حاج علی» است.
او روزی از طرح زیرگذر حمایت میکرد اما پس از هزینههای سنگین شهرداری و اختلافش با شهردار و لیست همدلی آن را غیر کارشناسی دانست اما پس از تایید مجدد کارشناسان و شورایعالی ترافیک استان (و ورود نماینده عالی دستگاه قضا در کاشان به این ماجرا)، شورای مشورتی هنر را غیر قانونی دانست و بعد از پاسخ مسئولان مرتبط مبنی بر قانونی بودن آن، شاید همین روزها بهانهای دیگر بیابد و سراغ ماجرایی دیگر برود و در این دوسال بر سر هر موضوعی، هیاهو به راه اندازد و جنجالی بیافریند تا بقول ضرب المثل معروف: «مَنِ او نیممَن نشود!»
اگر «حاج علی آقا» نظرات مردمی را نه صرفاً در کامنتهای مندرج در زیر سخنانش در سایتها و شبکههای اجتماعی طی چند ماه اخیر که همین امروز در بازار کاشان بررسی کند، به خوبی در مییابد که چه طی دو سال آینده در کسوت ریاست شورا بماند و چه نماند، بدون شک، یکی از بزرگترین بازندگان عرصۀ سیاستِ اخلاقمدارانه در شهر کاشان است. نکتهای که دوستان اسبق و فعلی او (حامیان سید محمد ناظم رضوی شهردار سابق کاشان) نیز بر آن معترف و واقفند و از روی مصلحت فعلی و آیندهنگری، دوستیاش را «موقتاً» پذیرفتهاند!
شاید حرکات زیگزاگی مستمر در قاموس سیاستورزی برخی افراد، موضوعی عادی تلقی شود اما تلقی عمومی از این نوع حرکات غیر منتظره و رفتارهای عجیب، آن هم از فردی که «پسرِ حاجی رسولزاده» بودن را بر حیات سیاسی و اجتماعی خود یدک میکشد، حکایت از پایان تلخ ماجراهای او در عالم سیاست دارد.
این شکست بزرگ، تنها به سپهر سیاست محصور و محدود نیست و شخصی که خود را حداقل در ظاهر متدین می بیند، به خوبی می داند حنث قسم (شکستن قسم) به چه معناست و عقوبت آن در دنیای فانی و سرای باقی چیست: «همه دوستان در این جمع، مجدداً به حفظ وحدت، یکپارچگی و هم رای خود در پیشگاه خداوند متعال تاکید و همقسم میگردند». امضا: علی رسولزاده
این عهد و پیمان پیش از آنکه با سایر منتخبان لیست شهر همدلی در شورای اسلامی شهر کاشان شکسته شده باشد، با شهروندانی که وی را صرفاً به دلیل حضور در آن لیست ائتلافی برگزیدهاند (از جمله نگارنده) شکسته شده است. و رسولزاده که خود را مزّین به صفت تدیّن و تشرّع میداند، میتواند از علمای بزرگوار و مراجع عظام استعلام کند که آیا حنث قسم وی موجب ضمان نیست؟ آیا به واسطه این عهد شکنی با موکلین، حقوق دریافتیاش شبههناک نیست؟ و آیا استمرار ریاست او و حتی حضورش در شورا مصداق غصب نیست؟
و روایت امروز ما از ماجراهای حاج علی آقای رسولزاده، حکایت فردای اصولگرایان و میثاقشان با اوست. میثاقی که شنیده میشود شرط ضمن عقدش، باقیماندن او در کسوت ریاست شوراست.
عهد و میثاقی که تجربه بلند مدت و کوتاه مدت نشان داده که تضمینی بر استمرار و استوار ماندن آن وجود ندارد و همه میدانند که «رضای خدا» در ادبیات وی به چه معناست و «عهد شکنی» بر آن اساس به چه دلیل! و بر این مبنا، پذیرش مجدد او هم توسط رقبای سابقش، جای بسی تأمل و تعجب است.
کاشان ما، بیش و پیش از انکه نیازمند مدیرانی با سلیقه و تفکر اصولگرایی یا اصلاح طلبی باشد، به مدیران «مومن واقعی» نیازمند است. مدیرانی آزاده و راستگو، منصف و معتبر که ظاهر و باطنشان یکی باشد و برای رسیدن به جاه و جلال، دین را پله نکنند و «قطّاع الطّریق» مسیر توسعه و پیشرفت کاشان نشود. مدیران شریف، فداکار و جوانمردی که همچون «حاج محمدآقا رسولزاده» زندگی و حیات خود را برای سلامت و سعادت مردم به خطر اندازند تا مردم در پیمودن این مسیر پرمخاطره، دچار مشکل و سختی نشوند.
قسم شکستند ایشون؟!؟قانونیه یعنی؟
مرسی آقای صدقگوی عزیز🍃
بالاخره یکی باید روشنگری کنه…..